به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اگر میخواهید یک ساعت و نیم بدون اینکه به خودتان و کارگردان بدوبیراه بگویید، سرگرم شوید و بخندید پیشنهاد میکنم آینهبغل را تماشا کنید. آینهبغل بدون ادا اطوار از همان اول با المانهای فیلم فارسی و تجاری شروع میکند و تا آخر با همین ریتم ادامه میدهد. جمله بالا هم برای مخاطبانی که دنبال فیلم هنری هستند نبود. ماجرای آینهبغل اینگونه آغاز میشود که جواد عزتی یک اتوموبیل مازراتی را بدون اجازه از محل کارش برمیدارد تا نامزدش(نازنین بیاتی) به گردش برود. اما اتفاق میافتد که سرنوشت آن زوج پاییننشین را به سرنوشت یک زوج میلیاردر (محمدرضا گلزار و یکتا ناصر) و پنتهاوسشان گره میزند. البته قبل از سکانس ماشین سواری، ببینده در تیتراژ هوشمندانه فیلم شاهد مقدمه ایست که او را برای ورود به داستان اصلی آماده میکند.
فیلم از نظر تکنیکی و محتوایی حرف خاصی برای گفتن ندارد. اما اینگونه فیلمها همیشه مخاطبان خودشان را در سینمای ایران داشته و دارند. تفاوت این است که آینهبغل حداقل سرراست و صادق است. هرچند به جز 2-3 صحنه موقعیت طنزی را ایجاد نمیکند و متکی بر دیالوگهای بامزه و شوخیهای امروزی است، اما خندهاش را میگیرد. این فیلم هم مانند اکثر فیلمهای منوچهر هادی در فضایی کاملاً لاکچری و مرفه اتفاق میافتد. هرچند گاهی سعی میکند طعنهای به زندگیهای سرمایهداری بزند اما از این لحاظ درنیامده. بیشتر از این فضاها مثل استخر کروکدیل، عقاب خانگی و پنت هاوس برج برای گرفتن خنده و پیشبرد داستان استفاده میکند. از قابهای باشکوه برج, ماشینهای میلیاردی و به نمایش گذاشتن زندگی مرفه سرمایه داری، منوچهر هادی در این اثر کم نگذاشته و رودست هر فیلم دیگری را میزند. جواد عزتی در نقش بچه بامرام پایینشهری، کنار یک مولتی میلیاردر که محمدرضا گلزار باشد قرار میگیرد و این موقعیت بیشازپیش ما را یاد فیلمهای فارسی میاندازد. فیلم از ابتدا با یک موزیک شیش وهشت آغاز میشود و با همان هم به پایان میرسد. در این میان هم ریتم تند و طناز خود را نمیاندازد تا مثلاً احساسات را برانگیزد یا مخاطب را به فکر وادارد. به نظر میآید تنها هدفش بعد از موفقیت در گیشه، فقط خنداندن است که خندهاش را هم میگیرد.
جواد عزتی شاید در پررنگترین نقش طنزش قرارگرفته و بهتنهایی بار طنز فیلم را به دوش میکشد. هرچند شوخیها در حد دیالوگ و سطحی است اما عزتی به بهترین نحو آنها را به کار میگیرد و تصویر خوبی از خود بهجا میگذارد. گلزار هم که مثل همیشه مخاطب را به سینما میکشاند. فقط کاش یکی دوباری که احساسی میشود را از فیلم پاک میکردند. هرچقدر یکتا ناصر خوب بغض میکند و در محدود صحنههای جدی فیلم قابلباور است، گلزار اصلاً در این کار خوب نیست. آینهبغل هر از چندگاه گریزهایی به مسائل اجتماعی یا سیاسی هم میزند که فقط و فقط لبخندی بر لب مینشاند و تمام. گویا منوچهر هادی سروکاری با زیر متن و از این قبیل مسائل ندارد. همه حرفهایش را در سطح میزند. هرچند این هم به نظر تعمدی و ناشی از شناخت سلیقه غالب مخاطب ایرانی است. آینهبغل به نسبت برخی فیلمهای کمدی اخیر که اسم نمیبریم، به طرز قابلتحسینی از لودگی و اغراق به دور است. نه سادگی کاراکتر عزتی و نه دیگر عناصر دل را نمیزند. تنها عنصر غلو شده فیلم مهلقا جابری و طرفداران مجازیاش است البته به روایتی آنهم حجم گستردهای که از سلبریتی های بیهنر و طرفدارانشان در فضاییهای مجازی دیده میشود آنچنان هم دور از واقعیت نیست.
منوچهر هادی در این فیلم، حداقل نسبت به فیلم قبلیاش من سالوادور نیستم استفاده بهتری از سلبریتیهایش میکند. با اینک اینجا هم 90 درصد بار طنز فیلم مثل سالوادور که روی دوش عطاران بود به جواد عزتی محول شده، اما بقیه عوامل از جمله موسیقی، ریتم و دوربین هم با او همراهی میکند و اثرش را خنثی نمیکند.
اما از هرچیز که بتوان رد شد و آن را نسبت اقتضای سلیقه مخاطب دانست، از ایده کلیشه و کهنه فیلم نمیتوان گذر کرد. آینهبغل در ایده هیچ خلاقیتی ندارد. همان چیزی است که در دهها فیلم همنوع دیگر میشود دید. پیرنگ هم که ساده و اما نهچندان خشک پیش میرود. بزرگترین ایراد فیلم در ساختار این است که هیچگاه مخاطب را با چالش خاصی روبهرو نمیکند. تنها چیزی که تماشاگر در این فیلم انتظار آن را میکشد دیدن شوخیهای جواد عزتی است و بهانهای برای خندیدن است. سرنوشت شخصیتها آنطور که از هر اثر درامی انتظار میرود، تبدیل به دغدغه مهمی برای مخاطب نمیشود. منظور این نیست که بشود صد درصد پایان آن را حدس زد. مسئله اینجاست که هیچ همدلی بین تماشاچی با هیچیک از شخصیتها صورت نمیگیرد تا دلواپس لحظه بعدی داستان باشد. تنها آن را دنبال میکند و کشمش کاراکترها آنقدر ضعیف است که هر بلایی هم سر شخصیت بیاید کسی ککش هم نمیگزد. فقط خنده را خوب میگیرد. آنهم به شکلی عرض کردیم. درهرصورت آینهبغل هر موفقیتی هم در گیشه کسب کند خیلی زود از خاطر میاورد و اثر از آن باقی نمیماند. نقطه عطف ابتدایی، جواد عزتی و نامزدش را وارد ماجرایی میکند که مخاطب دوست دارد هر اتفاقی میافتد آنها در آن بمانند تا یک دل سیر خندهاش را بکند. بعد از آن هم، حوادثی که یکبهیک پیش میاید هیچکدام چالش جدیدی برنمیانگیزد. سیر تحولی برای هیچیک از شخصیتها از ابتدا تا انتهای داستان شکل نمیگیرد و تنها پایان خوش داستان جایزه ناقابلی به مخاطب میدهد. همان جایزههای صوری که در دبستان به بچهها میدهند و خودشان هم با تمسخر دل بچه را به ارزش معنوی آن خوش میکنند. البته ریتم شوخیها و حوادث باعث میشود کمتر کسی انتظار هر چه زودتر به پایان رسید فیلم را بکند اما این داستان نیست که فیلم را قابلتحمل کرده بلکه نیازی است که ایرانی جماعت به کمی تفریح و خنده دارد.
نهایتاً مخاطب با لبخنده روی لب سینما را ترک میکند و کمتر کسی پیدا میشود که از چیزی بهجز جواد عزتی و دیالوگهای بامزهاش تعریف کند. با این حال باز توصیه میکنم مخاطبانی که سینما دغدغهشان نیست و هرز گاهی برای تفریح به سینما میروند اثر را تماشا کنند و لذت ببرند. زیرا که منوچهر هادی، نه که از لحاظ تکنیکی و هنری خراب کرده باشد، بلکه اصلاً تلاشی برای ارائه چنین سینمایی ندارد. بماند که این خود نقدی بر منوچهر هادی است و شاید اینگونه فیلمها کمکی بر تقویت سلیقه مخاطب ایرانی نمیکند. اما حداقل کسی که برای دیدن این فیلم پول داده را حرص نمیدهد.
متن آهنگ بانو جان امیرعباس گلاب
ولی از اون ده ستاره ای که دادی مشخصه قصدت تمسخر نیست
جواد عزتی عالیی بود، یکتا ناصرم ک طبق معمول خیلی مصنوعی بازی میکرد، گلزارم ک نقشش مث اکثر نقشاش تکراری بود والی بدک بازی نکرد، نازنین بیاتی هم خوب بود
فیلمش ارزش دیدن داشت موضوعش قشنگ بود من ک خوشم اومد
+شما خونه تون آتیش میگیره چیکار میکنین
_میریم آبمیوه فروشی