به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم سینمایی بی همه چیز بهکارگردانی محسن قرایی در 2 سال پیش یعنی سال 1398 در گونه خانوادگی و پویانمایی تولید شده است. بی همه چیز توانست در مرجع ارزشگذاری سینما و تلویزیون یعنی منظوم نمره 8.3 از 10 را از سوی مردم بدست بیاورد که نشان میدهد عموم مردم بی همه چیز را اثری درخشان، ممتاز و بسیار ارزشمند ارزیابی میکنند. بی همه چیز در تاریخ 1400/10/06 پخش خود را توسط پخشکننده پردیس سینمای کورش در سینما آغاز کرد. در آن روزها بی همه چیز توانست آمار فروش 9،181،489،252 تومان را به ثبت برساند.
از محتوا و داستان فیلم بی همه چیز چقدر اطلاع دارید؟
در خلاصه داستانی که یا از سوی تیم رسانهای اثر و یا توسط دیگر رسانهها درباره داستان بی همه چیز منتشر شده است، میخوانیم: «روستایی دور افتاده سالهاست که رونقِ پیشین را ندارد. ساکنین یا کوچِ اجباری کرده اند یا اگر مانده اند در فقر و بدبختی به سر میبرند. روستا اما مهمانی دارد که خود در همین جا متولد شده و از کوچش بیست سالی میگذرد، او متمول است و اهالی در خیالِ اینکه او آمده تا روستا را از این فلاکت نجات دهد رویا پردازی میکنند.»
فیلم بی همه چیز در 1 جشنواره شرکت کرده است.
از نظر تاریخچه فعالیت کارگردان و بازیگران فیلم بی همه چیز نیز آمارها و نکات جذابی را میتوان بیان کرد. براساس آمارها فیلم بی همه چیز به طور متوسط فعالیت 28ام بازیگران این اثر است. براساس امتیاز مردم فیلم بی همه چیز بهترین اثر بابک کریمی، فرید سجادی حسینی، هدیه تهرانی، هادی حجازیفر، پدرام شریفی و لاله مرزبان در حرفه بازیگری محسوب میشود.
براساس امتیاز مردم فیلم بی همه چیز بهترین اثر محسن قرایی در حرفه کارگردانی محسوب میشود.
1 تن از بازیگران بی همه چیز، اولین فعالیت جدی بازیگری خود را در این اثر تجربه کرده است، در واقع در بی همه چیز 1 فیلم اولی بوده است: فرید سجادی حسینی.
در میان بازیگران بی همه چیز نیز 24 همکاریِ اول رخ داده، بهعبارت دیگر در این فیلم میان هر یک از 9 بازیگر با یکدیگر یک رابطه همکاری شکل گرفته که 24 همکاری برای اولینمرتبه در بی همه چیز رخ داده است. مانند: مهتاب نصیرپور و بابک کریمی، مهتاب نصیرپور و فرید سجادی حسینی، مهتاب نصیرپور و پدرام شریفی، مهتاب نصیرپور و لاله مرزبان، بابک کریمی و فرید سجادی حسینی.
از دیگر عوامل اثر میتوان به حمید بخشینژاد مسئول هنروران فیلم بی همه چیز، اشاره کرد. در مجموع بیش از 11 نفر در تولید فیلم بی همه چیز نقش داشتهاند و هر یک از آنها در منظوم یک صفحه اختصاصی دارند.
کاربران نیز در 1 لیست از فیلم بی همه چیز یاد کردهاند. همچنین در بخش بررسی فیلم بی همه چیز 3 نفر از میان مردم به نقد و تحلیل خود از بی همه چیز پرداختهاند.
تاکنون در صفحه اختصاصی فیلم بی همه چیز در منظوم اطلاعات بسیاری توسط پژوهشگران و مردم ثبت شده است؛ در بخش گالری عکس و پوستر فیلم بی همه چیز 5 عدد، گردآوری و درج شده است. همچنین تاکنون در بخشهای ویدئو و تیزر فیلم بی همه چیز، حواشی فیلم بی همه چیز، دیالوگ برتر فیلم بی همه چیز، سوتی فیلم بی همه چیز و نقد فیلم بی همه چیز هنوز موردی ثبت نشده است. قطعا ما و شما به این حد قانع نیستیم؛ باید بهکمک علاقمندان فیلم، سریال و تئاتر، این دایرةالمعارف آنلاین و بانک اطلاعات هنرمندان و آثار سینما، تلویزیون و تئاتر را کامل و کاملتر کنیم.
پ.ن: زمین گرد است و رفتارِ ما بومرنگ؛ زمان، همه چیز را مشخص میکند.
خوش برگشتین، حقیقتا خوشحال شدم که با نقدهای کوتاه ولی پرمغزتون برگشتین و این برگشت رو میشه به فال نیک گرفت چون مدّتهاست که منظوم رونق سابق رو نداره و قطعا بررسی های این شکلی میتونه حداقل همین کورسوی امید این سایت سینمایی رو روشن نگه داره.
فیلمی با فیلمنامه اقتباسی بسیار مهم و پرمفهوم که ایرانیزه شده و البته در این راه هم توفیق داشته و هم شکست.
توفیق از این جهت که مفهوم اصلی رو منتقل کرده، روایت مردمی که برای پولی که دست شون میرسه شادی میکنن و برای کاغذ رضایت برای اعدام قهرمان شون که خودشون هم مهر زدن گریه میکنن! ( پس زمینه این پوستر و همین طور نقطه ی بی هم به همین مهر اشاره داره) وقتی دهدار میگه: ((مگه خودتون مهر نزدین و انگشتهاتون رو بیارین بالا!)) متوجه میشیم که در فیلمنامه طوری هدف گذاری شده که نشون بده همه ی این مردم مقصر هستن و علاوه بر این خودشون هم نمیدونن چی میخوان! چون اگه غیر از این بود و فقط پول میخواستن، شادی میکردن و از لی لی خانم پول رو میگرفتن و اگه هم فقط قهرمان میخواستن که قهرمان رو پای چوبه دار نمیبردن تا بخوان برای اعدامش اشک بریزن! پس در واقع عنوان بی همه چیز هم به همین مردم برمیگرده، مردمی که مثل ملخ های آفت کشاورزی حزب باد هستن( اشاره دهدار) در نهایت هم فقیر هستن و هم قهرمان ندارن چون حتی پای کسی که قبولش دارن و به اسمش قسم میخورن هم واینمیستن. اشاره به جزئیات و نشانه گذاری هم از نکات مثبت دیگه فیلمنامه است، مثلا در جایی که امیر عطار در زندان هست نگاهش به ملخ مرده ای می افته که مورچه ها احاطه اش کردن و دارن میخورنش. اینهم باز اشاره به همون مردم هست، در جایی در اوایل فیلم لی لی به امیرخان میگه: ((میخوام اینجا قبرستون بزنم!)) بعد متوجه میشیم که لی لی قصد جان امیر رو کرده و قبرستون هم اشاره ای به همین بوده، ولی به حدی فراتر هم میرسیم جایی که امیرخان میگه: (( امروز من ولی فردا هم نوبت شما میشه!!)) در واقع اشاره به اینه که قبرستان جای تمام مردم این روستاست که مردن ملخ هم به همین منظور نشان داده شد. البته باز هم نمونه وجود داره، در سکانس اول نوری رو میبینیم که گاوش رو میدوشه، این گاو پربرکت هست و شیرش روزی مردم روستاست. اما با ورود لی لی این گاو سر بریده میشه که میتونه از جنس همون نشانه گذری های کاشت و برداشتی باشه، در نهایت این طور میتونه برداشت بشه که ورود این خانم شیک که به نظر کلید حل مشکلات مردم روستاست، با بیرون رفتن برکت هم همراه بوده. هرچند که بعدا به زن روستایی گاوی اهدا میکنه ولی وقتی زن شیر گاو رو برای امیرخان میبره، اون شیر رو زمین میریزه که نشون میده خبری از برکت با پول و بذل و بخشش این خانم نیست. پس پرداخت به جزئیات که از نکات مهم بوده تقریبا خوب انجام شده ولی ایراد کجاست؟ ریتمی که در اواسط می افته و داستان به جای بسط بیشتر با دیالوگهای معمولی جلو میره. در واقع دیالوگها میتونستن خیلی کوبنده تر باشن که به شخصیت پردازی و درک بهتر هم کمک میکرد. نزدیک شدن به پایان تقریبا هوشمندانه چیده شده اینکه گام به گام زمینه چینی برای اعدام امیر فراهم شده، پایان رو به خوبی توجیه میکنه وقتی آخرین نما هم دختر امیر در حال رفتن هست، اشاره ای به تموم شدن آخرین امیدهای امیر عطار برای زنده موندن هست. اما درباره بازی ها به نظرم بازی هادی حجازی فر و هدیه تهرانی از همه بهتر بود، حجازی فر به خوبی عصبانیت رو با حس بی حوصلگی خاصی مخلوط کرده که نتیجه خلق شخصیتی باورپذیر بوده. هدیه تهرانی هم در اینجا سعی در خلق بازی زیرپوستی داشته، کسی که انقدر در خلوت گریسته که الان خشم رو با لبخند زندگی میکنه! کارگردانی، تدوین و موسیقی متن عالی هستن! جای هیچ حرفی رو باقی نمیذارن! محسن قرائی حتی در فیلم متوسط سد معبر هم کارگردانی فوق العاده ای از خودش به نمایش گذاشته بود. در کل این بی همه چیز رو باید دید و بهش فکر کرد، روزگاری که بی همه چیز بهش اشاره میکنه دور از تک تک ما نیست! تاریخ میتونه به شکل دیگه ای دوباره تکرار بشه...
در کل نمره ی من به این اثر ارزشمند بالای 7 هست ولی کمتر از 8 یعنی چیزی در حدود 7.5 ولی چون اینجا نمیشه 7.5 ستاره داد، 8 میدم و از طرفی هم بی همه چیز از اکثر فیلمهایی که بهشون 7 ستاره دادم قوی تر هست.
1) هدیه تهرانی : بسیار موقر و شیک بود اما خب بازی آنچنانی ازش ندیدم (مثلا لحظات مهم داستان که حضور داشت دریغ از یک اکت تاثیر گذار - مثل یک چوب خشک فقط زل میزد!!) (حتی نامزد سیمرغ هم نشد که به نظرم جای تعجب نداشت)
2) پرویز پرستویی : بازی خوبی کرد (نامزد سیمرغ شد) اما ایشون هم در نقاط اوج داستان زیاد جالب نبود - شاید انتخاب مناسبی نبود!! (افرادی مثل داریوش فرهنگ یا امیر تارخ گزینه های بهتری بودن)
3) هادی حجازی فر : بهترین بازیگر فیلم (قطعا شایستگی نامزد سیمرغ مکمل رو داشت) - مثل همیشه یک بازی زیبا با رگه هایی از طنز رو شاهد بودیم - و انتخابی بسیار مناسب برای نقشش
4) مهتاب پورنصیر : بهترین بازیگر زن فیلم (قطعا شایستگی نامزد سیمرغ مکمل رو داشت)
پدرام شریفی (نامزد سیمرغ مکمل) و فرید سجاد حسینی و باران کوثری نیز بازی های روان و خوبی ارائه دادن
بهترین صحنه فیلم هم
از لحظه سنگ خوردن امیر و تیمار کردنش تا سکانس فرار شبانه در ایستگاه قطار که بسیار خوب و ملتهب ساخته شده بود
تقریبا هر سال فیلمی درام با کیفیت با مجموعه ای از ستارگان سینما ساخته میشه و گل سرسبد آثار اون سال محسوب می شود
رخ دیوانه - ابد و یک روز - ماجرای نیمروز - مغز های کوچک زنگ زده - متری شیش و نیم - شنای پروانه و حالا بی همه چیز
محسن قرایی نیز با ساخت این اثر در جمع آینده داران جوان فیلم سازی (افرادی مانند محمد کارت و همایون غنی زاده و سعید ملکان و...) قرار گرفت
تمام جنبه های فیلم از استاندارد های خوبی برخوردار هست (از موارد فنی گرفته تا بازی ها و فیلم نامه و کارگردانی و...) به طوری که نامزد 14 سیمرغ فجر شد!! و 5 سیمرغ را نیز به خانه برد (جایزه ویژه هیئت داوران - بهترین فیلمنامه اقتباسی - بهترین تدوین - بهترین طراحی لباس - بهترین موسیقی متن)
اما نظر شخصی بنده :
فیلمنامه کاملی داشت اما انسجام خوبی نداشت (#اسپویل : مثلا انگار نه انگار لیلا میخواست امیر بمیره چون در دیدار هاشون اصلا ترس و عصبانیت امیر از اون و نفرت لیلا ازش به خوبی بازی نشده بود - بچه مشترک اون دو نیز اصلا در فیلمنامه جای خاصی نداشت و انگار کشک بود! - وجهه مورد احترام قبلی امیر نزد مردم رو هم به خوبی ما ندیدیم! و...)
این موارد باعث می شد در نقاط اوج فیلم علی رغم افکت های تصویری و موسیقی عالی اونچنان به دل مخاطب نفوذ نکنه
(مثلا مقایسه کنید با فرهادی که استاد در آوردن لحظات اوج فیلم و نقاط بحرانه طوری که واقعا شوکه و یا متاثر میشی)
در کل جاهایی که باید طولانی میشد سریع میگذشت و جاهایی که باید سریع میگذشت کند می شد!
طراحی صحنه - قاب های دوربین - موسیقی - لباس ها (خصوصا خانم تهرانی) - تدوین و جلوه های بصری و... همه خوب بودن
در این سال های خشکسالی و فقر فیلمنامه ها! امیدوارم فیلمنامه های اقتباسی بازم زیاد تر بشن تا آثار قوی تر و کاملی رو شاهد باشیم چون کلی کتب زیبا و جالب خصوصا در حوزه جنگ نوشته شده این سال ها