- منظوم
- هنرمندان
- سید داود میرباقری
- حواشی سید داود میرباقری
حواشی «سید داود میرباقری» (4 حاشیه)
در سومین جشنوارهی عمار که در دی ماه (1392) برگزار شد از داوود میرباقری، بهزاد بهزادپور و رحیم مخدومی تقدیر شد. وحید جلیلی، رئیس شورای جشنواره عمار در این مراسم ضمن تشکر از این چهرهها دربارهی داوود میرباقری گفت: «آقای میرباقری حق زیادی برگردن سینما، تلویزیون و فرهنگ ما دارد. یکی از جنبههای تقدیر ایشان، این است که او اولین فردی است که حضرت عمار را در سریال «امام علی(ع)» نشان داده و به درستی روشنگری ایشان را تصویر کردهاست. در کنار این موضوع آقای میرباقری فضایل و دستاوردهای زیادی را برای سینما و تلویزیون انقلاب داشتهاند.»
نادر طالبزاده، دبیر سومین جشنوارهی فیلم عمار، در تقدیر از میرباقری گفت: «آثار میرباقری در جهان اسلام اثرگذار بوده و بسیاری از مسلمانان بیننده آثار این هنرمند ایرانی هستند.»
نادر طالبزاده، دبیر سومین جشنوارهی فیلم عمار، در تقدیر از میرباقری گفت: «آثار میرباقری در جهان اسلام اثرگذار بوده و بسیاری از مسلمانان بیننده آثار این هنرمند ایرانی هستند.»
میرباقری که ساخت سریالهای تاریخی – مذهبی را با «مسافر ری» آغاز کرد، با سریال «امام علی(ع)» مخاطب عام خود را یافت، پس از آن سریال «معصومیت از دست رفته» را ساخت که در سالهای (1383) و (1384) در تلویزیون پخش شد. میرباقری علاوه بر آن در دههی (1380) قصد ساخت پروژه «سلمان فارسی» را داشت که با مشکل روبهرو شد. وی که 10 سال با «سلمان فارسی» همسفر بود و برای این پروژه پژوهش انجام داد به دنبال ممانعت از ساخت این پروژه و علاقهمندی وی برای ساخت پروژهای پیرامون واقعهی عاشورا، ساخت «مختارنامه» را پیشنهاد داد. میرباقری از سال (1383) سریال «مختارنامه» را آغاز کرد که در سال (1388) پایان یافت و مهرماه (1389) از شبکه اول سیما پخش شد. ساخت اینگونه آثار کاری سخت و بزرگ است تا جایی که ابراهیم حاتمیکیا، کارگردان فیلم «چ» (فیلمی که در مورد شهید چمران ساخته شده و در اسفندماه (1392) در خانهی این شهید مورد تقدیر قرار گرفت)، کار داوود میرباقری را در روایت تاریخ تشیع بسیار سخت و بزرگ توصیف کرد و گفت: «کاری که امروز داوود میرباقری در حوزهی تاریخی انجام میدهد، کار بسیار سخت و مهمی است و فیلمسازی در تاریخ کار آسانی نیست و خیلی مدعی دارد.»
میرباقری در گفتگو با هفتهنامه «پنجره» دربارهی یکی از ویژهترین تجربیات خود در زمینهی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی گفت: «روزی که قرار بود، لانهی جاسوسی آمریکا به وسیلهی دانشجویان مسلمان گرفته شود، من هم یکی از اعضای گروه برنامهریزی بودم اما روز پیش از عملیات، به واسطهی تمرین فشرده در کلاسهای تئاتر، آنقدر خسته بودم که صبح خواب ماندم و وقتی بیدار شدم و به خیابان آمدم که دیدم، کار از کار گذشته و دانشجویان سفارتخانه را تسخیر کردهاند. بعدها فکر کردم، شاید در آن خواب، مصلحتی بوده تا من را از مسایل و جریانهای سیاسی، دور کند.
من جزء برنامهریزان رده بالا نبودم اما کاملا در جریان بودم و میدانستم قرار است چنین عملیاتی انجام شود. حتی در کلاسهای توجیهی هم حضور داشتم تا جاییکه بچهها خودشان را برای درگیری احتمالی و حتی کشتهشدن آماده کرده بودند.»
من جزء برنامهریزان رده بالا نبودم اما کاملا در جریان بودم و میدانستم قرار است چنین عملیاتی انجام شود. حتی در کلاسهای توجیهی هم حضور داشتم تا جاییکه بچهها خودشان را برای درگیری احتمالی و حتی کشتهشدن آماده کرده بودند.»
میرباقری در گفتگو با هفتهنامه «پنجره» دربارهی آغاز فعالیت سینمایی خود گفت: «در همان دوران 3 سالهای که در دورهی آموزشی نمایش حضور پیدا کردم، کم کم به این نتیجه رسیدم که میتوانم بنویسم و نمایشنامه «ایوان مدائن» را نوشتم. در آن دوره مرحوم بیژن مفید کلاسهای نویسندگی را اداره میکرد ولی بیشترین مطالب پیرامون فن نمایش و نوشتن نمایشنامه را در کلاسهای تحلیل نمایش که استادش آقای بهروز غریبپور بود فرا گرفتم. نمایشنامه «ایوان مدائن» را هم برای اولینبار به ایشان دادم تا بخوانند و نظرشان را اعلام کنند. یک هفته صبر کردم دیدم آمد، درس داد و رفت. پیش خودم گفتم شاید فرصت نکردند بخوانند.
هفتهی بعد هم همینگونه گذشت تا رسید به هفتهی سوم که دیگر طاقت نیاوردم و گفتم: استاد من نوشتهای به شما دادم و میخواهم نظرتان را بدانم. مکثی کردند و گفتند: واقعا خودت نوشتی؟ گفتم: بله، چطور؟ گفت: از کسی هم کمک نگرفتی؟ گفتم: این نتیجه آموختههای من از این کلاسهاست و میخواهم راهنماییام کنید. بازهم مکثی کردند و گفتند: فقط بنویس. گفتم: استاد یعنی چی؟ گفت: اگر این حرفها که میزنی راست است فقط بنویس که قطعا آدم موفقی در این حوزه خواهی بود. این برخورد خیلی من را امیدوار کرد. بعد از پایان تحصیلات وارد امور تربیتی مدارس شدم که باز هم فعالیتهایم متمرکز بر نمایش بود. از طریق همین سلسله نمایش بود که به واسطهی تهیهی یک گزارش از کار وارد تلویزیون شدم. نخستین کار حرفهای من هم اجرای تلویزیونی «ایوان مدائن» بود. کار دوم من در ادامهی همین مسیر «آینه خیال» بود که اساسا نمایشنامهای بود که میشد روی صحنه هم اجرا کرد و مختص تلویزیون نبود. این کار را خودم کارگردانی کردم و نسبتم را با دنیای نمایش در همین کار فهمیدم. پس از آنهم سومین کارم «اسکندر، شاه مغلوب» نام داشت.»
هفتهی بعد هم همینگونه گذشت تا رسید به هفتهی سوم که دیگر طاقت نیاوردم و گفتم: استاد من نوشتهای به شما دادم و میخواهم نظرتان را بدانم. مکثی کردند و گفتند: واقعا خودت نوشتی؟ گفتم: بله، چطور؟ گفت: از کسی هم کمک نگرفتی؟ گفتم: این نتیجه آموختههای من از این کلاسهاست و میخواهم راهنماییام کنید. بازهم مکثی کردند و گفتند: فقط بنویس. گفتم: استاد یعنی چی؟ گفت: اگر این حرفها که میزنی راست است فقط بنویس که قطعا آدم موفقی در این حوزه خواهی بود. این برخورد خیلی من را امیدوار کرد. بعد از پایان تحصیلات وارد امور تربیتی مدارس شدم که باز هم فعالیتهایم متمرکز بر نمایش بود. از طریق همین سلسله نمایش بود که به واسطهی تهیهی یک گزارش از کار وارد تلویزیون شدم. نخستین کار حرفهای من هم اجرای تلویزیونی «ایوان مدائن» بود. کار دوم من در ادامهی همین مسیر «آینه خیال» بود که اساسا نمایشنامهای بود که میشد روی صحنه هم اجرا کرد و مختص تلویزیون نبود. این کار را خودم کارگردانی کردم و نسبتم را با دنیای نمایش در همین کار فهمیدم. پس از آنهم سومین کارم «اسکندر، شاه مغلوب» نام داشت.»