حواشی «امیرحسین صدیق» (11 حاشیه)
وی به مدت ۳ سال سوارکاری را ادامه داد و حتی در مسابقات پرش اسب هم شرکت کردهاست.
پدرش، علی صدیق را در ۷ سالگی در اثر سانحهی رانندگی از دست داده و زهره دهسنگی مادرش است.
وی را بسیاری هنوز با عنوان و نام آقای پدر در مجموعهی «قصههای تابهتا» چهرهی محبوب بچهها و حتی بزرگترها به یاد دارند.
اسبسواری، دوچرخهسواری کوهستان، دو ماراتن و شنا از ورزشهایی است که انجام دادهاست.
وی یک باغ قدیمی در کمرد خریدهاست و شروع به ساخت خانهاش در باغ کرد. البته از وقتی اولین اتاق ساخته شد او به اینجا نقلمکان کرد.
قسمت دوازدهم از فصل سوم برنامهی «خندوانه» روز چهارشنبه ۱۱ فروردین ۹۵ از شبکهی نسیم پخش شد. در این قسمت از برنامهی «خندوانه» سومین و آخرین رقابت از مرحلهی دوم مسابقهی لباهنگ بین دو شرکت کنندهی منتخب دور اول اشکان خطیبی و وی اجرا شد.
باغچهی کوچک خانهی وی پر است از صیفیجاتی مانند بادمجان و گوجهفرنگی. کنار این باغچه مرغ، خروس و اردکهایش را نگهداری میکند. اگر این باغچه کمی بزرگتر بود شاید او میتوانست به عنوان یک کشاورز هنرمند باشد.
وی کارگاه کوچک مجسمهسازیاش را گوشهی حیاط خانهاش در روستای کمرد راه انداخته تا به علاقهی همیشگیاش یعنی مجسمهسازی بپردازد. در این کارگاه، تمام ابزار و تجهیزات مجسمهسازی موجود است تا هر روز صبح وی را به ساخت مجسمه تشویق کند.
وی پدرش علی صدیق را زمانی که ۷ سال بیشتر نداشت در سانحهی تصادف رانندگی از دست داد.
وی خانه و کاشانهی خود را به روستایی در حوالی پایتخت منتقل کردهاست. روستای "کمرد" در ۲۰ کیلومتری شرق تهران است. او معتقد است یکی از دلایل بدحالی مردم دور شدن از طبیعت است. «آرامش روستا را با زندگی در تهران عوض نمیکند.»
وی در سن ۳۰ سالگی تصمیم میگیرد که وقتی ۴۰ ساله شد دیگر تهران زندگی نکند و موفق شد قبل از ۴۰ سالگی به این رویایش جامهی عمل پوشاند و با همهی سختیهایی که داشت عاقبت در روستای کمرد ساکن شد.