- منظوم
- هنرمندان
- جعفر قاسمی
- حواشی جعفر قاسمی
حواشی «جعفر قاسمی» (3 حاشیه)
وی میگوید: وقتی که تیم مجیدی برای انتخاب بازیگر به میناب آمدهبودند، برادرم به من گفت تو هم برو تست بده من در آن هنگام به برادرم گفتم سیاه پوستان در سینمای ایران جایی ندارند.
من خیلی سینمای ایران را با سینمای آمریکا مقایسه میکردم و همیشه پیش خودم میگفتم تیره پوستان در سینمای آمریکا جایگاه خیلی خوبی دارند؛ چرا در سینمای ایران از آنها استفاده نمیشود؟ مگر چهرهی تیره به لحاظ تکنیکی مشکلی دارد.
هنگامی که بهصورت اتفاقی و یکباره وارد این پروژه شدم، فهمیدم که بدبینانه به قضیه نگاه میکردم اصلا اینطور بگویم که نقش حارث هدیهای بود که خداوند به من تقدیم کرد و در واقع می خواست به من بگوید که نگاهت را عوض کن.
من خیلی سینمای ایران را با سینمای آمریکا مقایسه میکردم و همیشه پیش خودم میگفتم تیره پوستان در سینمای آمریکا جایگاه خیلی خوبی دارند؛ چرا در سینمای ایران از آنها استفاده نمیشود؟ مگر چهرهی تیره به لحاظ تکنیکی مشکلی دارد.
هنگامی که بهصورت اتفاقی و یکباره وارد این پروژه شدم، فهمیدم که بدبینانه به قضیه نگاه میکردم اصلا اینطور بگویم که نقش حارث هدیهای بود که خداوند به من تقدیم کرد و در واقع می خواست به من بگوید که نگاهت را عوض کن.
جعفر قاسمی دربارهی اینکه چگونه وارد پروژهی فیلم «محمد (ص)» شده، میگوید: من درکانون هنرهای نمایشی شهرستان میناب از توابع استان بندرعباس به کار تئاتر مشغول بودم؛ تیم انتخاب بازیگری فیلم مجید مجیدی به این شهرستان آمدند؛
یک روز یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت جعفر به فرهنگسرا برو یک گروه فیلمبرداری به آنجا آمدهاند و مشغول انجام تست گریم و بازی از بازیگران هستند؛ یادم است که آنجا شلوغ بود و میگفتند 5 نفر، 5 نفر داخل بیایید و به محض اینکه ما 5 نفر آخر داخل رفتیم به من گفتند «تو برو بیرون»؛ همان موقع در دلم گفتم که خدایا چه اتفاقی میخواهد بیفتد... از آن 4نفر تست گرفتند و من آخرین نفری بودم که به داخل اتاق رفتم و تست من بیشتر از همه طول کشید؛ آنجا یک سری متنها به من دادند؛ وقتی از اتاق خارج شدم از دوستانم پرسیدم که آیا به شما هم از آن متنها دادند؟؛ آنها گفتند نه؛ این را هم بگویم به محض اینکه وارد اتاق شدم گریمور خارجی پروژه مرا که دید گفت «perfect» یعنی عالی! خوشش آمدهبود.
بعد مجید مجیدی من را دید و او هم به من گفت به سر و صورت خود دست نزن و بگذار همین جوری باقی بماند.
دوباره بعد از 6 ماه به من اطلاع دادند و گفتند برای انجام تست گریم و بازی مرحلهی دوم به تهران بیا؛ من به تهران رفتم و خدا را شکر در آن مرحله هم انتخاب شدم.
یک روز یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت جعفر به فرهنگسرا برو یک گروه فیلمبرداری به آنجا آمدهاند و مشغول انجام تست گریم و بازی از بازیگران هستند؛ یادم است که آنجا شلوغ بود و میگفتند 5 نفر، 5 نفر داخل بیایید و به محض اینکه ما 5 نفر آخر داخل رفتیم به من گفتند «تو برو بیرون»؛ همان موقع در دلم گفتم که خدایا چه اتفاقی میخواهد بیفتد... از آن 4نفر تست گرفتند و من آخرین نفری بودم که به داخل اتاق رفتم و تست من بیشتر از همه طول کشید؛ آنجا یک سری متنها به من دادند؛ وقتی از اتاق خارج شدم از دوستانم پرسیدم که آیا به شما هم از آن متنها دادند؟؛ آنها گفتند نه؛ این را هم بگویم به محض اینکه وارد اتاق شدم گریمور خارجی پروژه مرا که دید گفت «perfect» یعنی عالی! خوشش آمدهبود.
بعد مجید مجیدی من را دید و او هم به من گفت به سر و صورت خود دست نزن و بگذار همین جوری باقی بماند.
دوباره بعد از 6 ماه به من اطلاع دادند و گفتند برای انجام تست گریم و بازی مرحلهی دوم به تهران بیا؛ من به تهران رفتم و خدا را شکر در آن مرحله هم انتخاب شدم.
جعفر قاسمی میگوید: پیش از فیلم «محمد (ص)»، در چند تلهفیلم مناسبتی برای محرم و رمضان بازی کردهبودم؛ اما هیچگاه در پروژهای به این بزرگی حضور نداشتم.
وی در فیلم «محمد (ص)»، در نقش حارث، همسر حلیمه حاضر شدهاست.
وی در فیلم «محمد (ص)»، در نقش حارث، همسر حلیمه حاضر شدهاست.