حواشی «داریوش فرضیایی» (15 حاشیه)

ضیاء مجری برنامه‎ی «بعضیا» که عمو پورنگ را دعوت کرده بودند از وی پرسید: ما کی قرار است دامادی شما را ببینیم؟ بچه‌ها دوست دارند، من هم دوست دارم رفیقم داماد شود.
عموپورنگ با خنده‌ای ابراز امیداوری کرد همزمان با هم باجناق شوند!
مجری برنامه‎ی «بعضیا» خواست با مطرح کردن مبحث سن و سال، خود را از چنین عاقبتی در امان بدارد که فرضیائی با خنده افزود: ببین! از برنامه‎ی زنده برای بالا بردن سن من استفاده نکن! من تنها مجری هستم که سنم در هر برنامه‌ای ۱۸ سال است! با این حال، اگر فرصت و شرایط آن پیش بیاید حتما ازدواج خواهم کرد.
وی گفت: الان دغدغه‎ی خانوادگی دارم که مادرم است. ایشان قلبشان درد می‌کند و زیاد نمی‌تواند راه برود.
برای اجرا، پیش منوچهر نوذری تست دادم، زمانی که نوذری از من تست گرفت به من گفت تو نمی‎توانی در کارت موفق شوی و مرا از اتاق خود بیرون کرد اما من همان زمان برگشتم و گفتم که من حرفی برای گفتن در کار خود دارم. وی ۱۰ سال بعد مرا برای برنامه‎ِی «صندلی داغ» دعوت کرد و من آخرین مهمان بودم و آنجا از این گفت که کار مرا دوست دارد.
مردم باید یاد بگیرند که در فضای مجازی، اخلاق را رعایت کنند.
مردم ما باید این را بدانند و یاد بگیرند که حریم خصوصی افراد متعلق به خودشان است. این که چرا تا امروز ازدواج نکرده‎ام مطمئنا دلایل شخصی دارد که نیاز نمی‎بینم به دیگران توضیح بدهم. وی در همین زمینه از برخوردهای بد برخی کاربران صفحات شخصی‎اش نیز انتقاد کرد و گفت: لطفا مردم قضاوت نکنند، اگر من مطلبی درباره‎ی اعتقادات شخصی و مذهبی می‎نویسم نباید بگویند داری ریا می‎کنی! قرار نیست که برخی سرک کشیدن‎ها به عنوان دغدغه مطرح شود و متوقع باشیم که من جواب هم بدهم! من می‎توانم مطلبی بنویسم، دیگران انتقاد کنند اما توهین نکنند! ما در فضای مجازی اگر نتوانیم اخلاق را رواج بدهیم در فضای واقعی که هیچ!
امير محمد کودکي است که قابليت‌هاي بسياري دارد، اما هنوز جاي کار دارد و بايد خيلي از نيروهاي نهفته و پتانسيلش فعال شود. اما بايد بگويم که امير محمد هيچ‎وقت از برنامه نمي‌رود. يک اشتباهي ما مي‌کنيم اين است که فردي را که تجربه دارد کنار مي‌گذاريم و افراد ديگري را مي‌آوريم. اين
اشتباه است و من با آن مخالفم . اگر قرار بود،‌ امير محمد برود چرا آمديم برايش زحمت کشيديم؟ امير محمد با تجربه‎ی بيشتر مي‌ماند. شايد حضور کمتري داشته باشد ولي پخته‌تر جلوي دوربين مي‌آيد و بچه‌هاي ديگر هم همينطور. من سعي مي‌کنم امير محمدها وپورنگ‌‌هاي ديگري را تربيت کنم. اين يک واقعيت است. من يک روز دورانم به پايان مي‌رسد چه امسال چه چند سال ديگر و چه کسي بايد باشد که اين راه را ادامه بدهد؟ من تجربه‎‎‎ی خود را در اختيار افرادي قرار مي‌دهم که آينده در دستان آنهاست.
الان متاسفانه سینمای کودک نداریم من کودک دهه‎ی 60 هستم. الان این طوری شده‌ام. کودک الان برای 20 سال دیگر با این کارتون‌ها چه می‌خواهد بشود؟ من به عشق چیزهای زیبای گذشته برنامه اجرا می‌کنم. آیا در آینده هم کسی هست که به عشق 20 سال قبلش برنامه اجرا کند؟
اصلا فکر نکنم 20 سال دیگر مجری داشته باشیم. احتمالا آن زمان یک روبات می‌آید و برنامه اجرا می‌کند! دیگر آدمی جلوی دوربین نمی‌آید که با بچه‌ها درباره‎ی احساس حرف بزند. من واقعا دلم می‌سوزد. من تا زمانی که قدرت و انرژی داشته باشم برای بچه‌ها برنامه اجرا می‌کنم. در زمان پیری‌ام هم می‌نشینم و فیلم‌های برنامه‌هایم را می‌بینم.
«سندباد» و «پینوکیو» و «ریسمون و آسمون» کارتون‎هایی بوده که عمو پورنگ در دوران کودکی‎اش دوست داشته. بعدها «کلاه ‌قرمزی» هم به برنامه‎های مورد علاقه‎اش اضافه می‌شود. با کارتون‎هایی مثل «یوگی و دوستان» و «گالیور» هم کیف می‌کرد. اما الان به نظرش کارتون‌ها بی‌روح شده‌اند. عمو پورنگ معتقد است متاسفانه در کارتون‌های فعلی خشونت خیلی زیاد است. در آن قبلی‌ها حرف برای گفتن بود.
«حنا دختری در مزرعه» و «بینوایان» داستان و موضوع داشتند. کارتون‌های قدیم را با دست می‌کشیدند. الان رایانه این کار را می‌کند. دست روح دارد. این روح به کارتون منتقل می‌شود، اما یک ماشین که روح ندارد.
آقای فرضیایی مجری است که گفته می‌شود برای اجرای برنامه‎اش از کتاب‌های روان‌شناسی کمک می‌گیرد. مثل کتاب‎های ژان پیاژه که در کتاب‌های وی درباره‎ی احساسات کودکان و روش‌های تربیتی توضیح داده شده‎است.
عمو پورنگ اگرچه نتیجه‎ی تحقیقات برخی موسسات مثل صداوسیما را هم می‌خواند. اما به نظر خودش بهترین روش شناختی، روش عملی یعنی مشاهده‌های عینی است. همچنین مشاوره با پدر و مادرها خیلی به وی کمک می‌کند. عموپورنگ یکی از رازهای موفقیتش را درارتباط با کودکان در این می‌داند که از برخوردهای روزمره‌اش با آنها کمک می‌گیرد. به نظر وی این‎ها از کتاب‌های گردآوری شده واقعی‌تر هستند.
عمو پورنگ به همراه بازیگرانی نظیر محمدرضا شریفی‎نیا، محمدرضا گلزار، حسام نواب‎صفوی الهام حمیدی، نیوشا ضیغمی و همسرش عازم سفر حج شدند.
عشق و علاقه‎ی وصف‎ناپذیر وی به مادر مهربانش ستودنی است و اجراهای دلنشین و صمیمی وی سبب شد براساس نظرسنجی‎های صورت گرفته 98% بیننده را به خود اختصاص دهد.
گفتنی است كه ايشان در سال (1394) سابقه‎ی اجراي 2 برنامه را دارد.
همچنین وی در برنامه‎ی «سه ستاره» که به معرفی برترین‎های سال (1394) در ویژه برنامه‎ی نوروز (1395) پرداخت به عنوان سومین مجری برتر سال (1394) در کنار عادل فردوسی پور و رامبد جوان منتخب شد.
گروه برنامه‎ساز عموپورنگ در نوروز (۱۳۹۴) ویژه برنامه‎ی «عیدانه عموپورنگ» را به مدت هفت روز با همکاری شهرداری منطقه ۵ تهران در بوستان جوانمردان ایران به روی آنتن بردند.
در شهریور (۱۳۹۳) داریوش فرضیایی به همراه برخی عوامل برنامه‎اش به عیادت رهبر ایران سیدعلی خامنه‌ای رفت.
استفاده از رپورتاژ آگهی در برنامه تلویزیونی برای کودکان و عکس وی با پدرش در بستر مرگ باعث انتقاداتی از فرضیایی شد.
در زمستان سال (۱۳۹۲) داریوش فرضیایی کلیدی را با نام کلید دروغ در برنامه‎ی خود نشان داد که رسانه‌ها و سایت‌های اصلاح‎طلب با توجه به شباهت آن کلید به کلید نشان داده شده در برنامه‌های تبلیغاتی حسن روحانی، عملاً آن را توهین به حسن روحانی دانستند.
فرضیایی در ۲۹ خرداد ماه (۱۳۹۳) پدرش را از دست داد و عکس وی در کنار پدرش واکنش‌هایی را در فضای مجازی برانگیخت.