حواشی «منوچهر نوذری» (25 حاشیه)

از ميان صحبت‌هاي منوچهر نوذري:
-هر كاري در اين ۵۱ سال كرده‌ام، گرفته و موفق بوده.
- از خبرنگاران قديمي گله دارم كه چرا در اين ۵ سالي كه نبودم سراغي از من نگرفتند؟
- براي اين كه فوت فردين را كمرنگ كنند شايعه كردند كه نوذري مرده! بعد ديدند كه نه مال او كمرنگ شد مال ما هم دارد سر و صدا مي‌كند آمدند از من گرفتند و پخش كردند.
- ايرج نوذري (پسرم) هم سواد دارد و هم تجربه. اين بچه كه بود آمد در دوبله منتهي چون دنبال تحصيل بود زياد پابرجا نبود الان تازه پركار شده من معتقدم در هر كاري باسوادش بهتر از بي‌سواد است.
- در فكر ساخت يك فيلم و سريال هستم.
- اوايل سال آينده، من و ايرج در يك نمايش طنز از مجيد جعفري بازي مي‌كنيم
وي گفت: در اين مدت كار من هم مثل همه‌ي كارها افت و خيز داشته، منتهي سعي كردم روالم ادامه پيدا كند من دنبال سياست و دسته بندي نبودم و هميشه دنبال همان كار هميشگي كه طنز و دل خوش كردن مردم است بودم.
الان اگر اسم طنز برده مي‌شود خيلي‌ها طنز نيستند و دلقك بازي و شكلك درآوردن است، طنز اين چيزها نيست. بايد سوژه و عكس‌العمل من باعث خنده مخاطب شود يك تبسم كافي است. قهقه خنديدن مال جك است طنز بايد سال‎ها ياد طرف بماند اما فكاهي و مسخره بازي همان لحظه است و شخص بعدا يادش مي‌رود. من دنبال آن كار هستم و تا حدي هم موفق بوديم.
منوچهری نوذری گفت: دو سال و نيم به خاطر ناراحتي قلبي در بيمارستان و دو سال و نيم هم به خاطر بدهي كه بابت يكي از دوستانم پيش آمد و امضا بالاش دادم زندان بودم. در زندان هم براي زنداني‌ها برنامه مي‌گذاشتم و همچنين طرح سه سريال و فيلم و يك «راه شب» براي راديو نوشتم.
آن موقع هم اولين كسي كه «راه شب» را تكان داد و سبك آن را عوض كرد من بودم كه البته خرابش كردند.
منوچهر نوذري در ادامه‌ اظهار داشت: از سال (1372) تا (1377) در تئاتر گلريز ۵ نمايش طنز به روي صحنه برديم كه از نظر تماشاگر هنوز ركورد آن شكسته نشده‎است. گاهي وقت‌ها آنقدر تماشاگر زياد بود كه تا ۶ اجرا در روز مي‌گذاشتيم اين نمايش‌ها را من مي‌نوشتم و مجيد جعفري كارگرداني مي‌كرد.
آن زمان كه تئاتر كار مي‌كردم شخصي پيش من آمد و پيشنهاد داد تا لطيفه‌هايم را جمع كنم تا يك كتاب درست كنيم كه خيلي هم استقبال شد. لطيفه‌هاي جيبي ۶ سال است كه پشت سر هم با ده هزار تيراژ تجديد چاپ مي‌شود.
گفته‎های مرحوم نوذری: همزمان با دوبله، وارد راديو شدم و اجراي برنامه‌ها را از جمله «داستان شب» به‌عهده داشتم. ۲۱سالم بود كه با شروع كار تلويزيون در ايران و آن موقع كه هنوز كسي نمي‌دانست تلويزيون چي است من به همراه مرحوم تابش، متوجه و مرحوم مبشر شب در تلويزيون ظاهر شديم و به مردم گفتيم تلويزيون چي است و بعد يواش يواش برنامه گذاشتيم.
وي گفت: قديم، وضعيت دوبله خيلي خوب بود. دوبله هم فن است و هم هنر. به غير از اين كه حالت هنرپيشه را حفظ مي‌كني بايد مواظب لب و دهن هم باشي و دو تا كار را در يك زمان انجام دهي. اين كه الان بعضي از دوبله‌ها خوب نمي‌شود طرف مي‌آيد لب و دهن را ميزان كند حال از بين مي‌رود و مياد حال را درست كند لب و دهن از بين مي‌رود! تا قبل از فيلم اشك‌ها و لبخندها دوبله‎ی ما در دنيا دوم بود. ايتاليايي‌ها موسيقي هم دوبله مي‌كردند بعد از اين كه ما هم شروع به اين كار كردیم يك شديم و واقعا كارمان سبك بود ولي الان اين طور نيستيم و خراب شديم.
نوذری گفت: اولين فيلمي كه صحبت كردم «دختر نمكزار» محصول ايتاليا بود. در آن فيلم فريدن سقفي به جاي مارچلو ماسترياني صحبت مي‌كرد و مرحوم ايرج دوست‎دار نقش منفي فيلم را مي‌گفت. در هر فيلمي يك كمدين كوچكي بود همراه با رل اول فيلم كه به آن جيمي مي‌گفتند كه آن را به من دادند و در اولين روز كارم من جاي نقش دوم فيلم صحبت كردم.
آن موقع مثل الان نبود كه گوشي داشته باشيم. تكرار هم نداشتيم و همه تكه‌ها سريع ضبط مي‌شد. كار خوب درآمد و تشويقم كردند من هم در دوبله ماندم و رسيدم در حد مدير دوبلاژ و رل‌هاي سنگين را دوبله كردم.
منوچهر نوذري از بيش از نيم قرن فعاليت خود در رشته‌هاي مختلف هنري اینگونه گفت:
۱۷ سالم بود كه كار دوبله را شروع كردم، استادم آقاي لطيف‎پور دوست برادرم مرحوم محمود نوذري بود و به خانه‎ی ما رفت و آمد داشت. يك روز من را ديد و گفت كه تو در دوبله استعداد داري و من را براي كار به پيش خودش برد. نشستم و نگاه كردم، ديدم مي‌توانم.
حسین فردرو از خاطره‌ای که در مسابقه‎ی تاریخی «ستاره‌ها» با حضور ایرج نوذری و منوچهر نوذری شکل گرفت، یاد می‌کند و می‌گوید: در مسابقه‎ی «ستاره‌ها» از منوچهر نوذری درخواست شد که به عنوان مجری و ایرج نوذری هم به عنوان شرکت‌کننده در این برنامه حضور داشته باشند و آن‌ها نیز حاضر شدند. این مسابقه که در نوروز پخش شد به قدری جذاب و خوب بود که یک جورایی تاریخی محسوب می‌شود.
فردرو که ارتباط بیشتری با این پدر و پسر داشت، می‌گوید: روزهای آخر منوچهر نوذری توجه بیشتری به ایرج نوذری داشت. با تمام مشکلات و مریضی‌هایی که داشت در برخی از برنامه از جمله برنامه «ستاره‌ها» از نزدیک شاهد اجرای ایرج بود. البته ایرج توانایی هایش در بخش تیپیک و دراماتیک است اما پدرش طنز دوست داشت. ولی به هر حال موفقیت ایرج به عنوان یک چهره تلویزیونی بر روی پدرش تاثیر خوبی داشت.
فردرو با بیان این که روش منوچهر نوذری در اجرا،‌ طنز بود، خاطر نشان می‌کند: ایرج نوذری برخلاف وی جدی و مثل بچه‌های ۱۵ ساله با پدرش برخورد می‌کرد و شایعاتی که نسبت به رابطه‎ی این پدر و پسر گفته بودند که وی از پدرش دلخور است به هیچ وجه صحت ندارد و شاهد آن نبوده‌ام.
حسین فردرو با اشاره به حضور منوچهر نوذری در تلویزیون، از خاطرات وی و پسرش یاد می‌کند و می‌گوید: زمانی که نوذری بیمار شد با علیرضا جاویدنیا که خود را شاگرد وی می‌داند به بیمارستان برای عیادت نوذری رفتیم. من در آن‎جا کمتر پسری را دیده‌ام که این قدر پدرش را دوست داشته باشد و احساساتی باشد.
وی درباره‌ی حس ایرج نوذری نسبت به پدرش می‌گوید: همیشه تواضعش نسبت به پدرش نمونه بوده‎است و همیشه با افتخار دست پدرش را بوسه می‌زد. حتی از صمیم قلب حرف‌های وی را گوش می‌داد و ده‌ها بار شاهد این بوده‌ام که ایرج نوذری تحت تاثیر پدرش گریه می‌کرد.
وی یک شخصیت کاملا تلویزیونی بود و علیرغم این که سابقه‌اش در رادیو از تلویزیون بیشتر بود، با این حال تلویزیون را خیلی خوب می‎شناخت و سبکش کاملا با بقیه متفاوت بود.
مرحوم منوچهر نوذری علاقه‎ی زیادی به تاریخ تلویزیون داشت به گونه‌ای که از دستگا‌ه‌ها و ابزارهایی که در طول تاریخ وجود داشت، آرشیوی را برای خود نگهداری می‌کرد.
«مسابقه هفته» را حسین احمدی تهیه‌کنندگی می‌کرد و از آن زمان به بعد بود که هشت سال این مسابقه به طول انجامید. نوذری که به عنوان مجری در این برنامه حضور پیدا کرد، راه را برای خود هموار کرد و پس از این، برنامه‌های دیگری را اجرا کرد.
همواره با عبارت «به نام یگانه‌ عالم» سخن خود را آغاز می‌کرد و بعدها با نام «آقای خنده ایران» شهرت یافت.
در برنامه‌ی «هزار برگ، هزار رنگ» آیتمی به نام «برگ سیاه تاریخ» وجود داشت که به زندگی افراد بدنام تاریخ به صورت نمایشی می‌پرداخت. مرحوم منوچهر نوذری از این برنامه بود که مطرح شد و راه برای حضورش در تلویزیون هموار گشت.
وی مدتی هم اجرای برنامه‎ی «صندلی داغ» را بر عهده گرفت. از آخرین کارهای وی، برنامه‌ای رادیویی با عنوان «پنج‌شنبه شنیدنی» بود.
وی در برنامه‎ی «صبح جمعه با شما» به عنوان نویسنده‎ی طنز رادیویی و صداپیشه‎ی نمایشنامه‌ها با نام «آقای دست و دلباز» و همچنین «آقای ملون» حضور داشت.
«مسابقه هفته» برنامه‌ای تلویزیونی‌ای بود که اوایل دهه‎ی 70، هر هفته پنجشنبه شب‌ها برای مدتی طولانی از تلویزیون ایران بخش می‌شد. این برنامه‎ی مسابقه‌ای چند مرحله‌ای بود که نوذری مجری‌گری آن را به‌عهده داشت. پرسش‌های این مسابقه از معلومات عمومی در حیطه‌های متفاوت طراحی می‌شد و پس از هر مرحله، تعدادی از شرکت‌کنندگان برای رفتن به مرحله‎ی دیگر انتخاب می‌شدند.
دو برنامه‎ی رادیویی و تلوزیونی این هنرمند به نام‌های «صبح جمعه با شما» و «مسابقه هفته» سال‌ها از پرشنونده و پربیننده‌ترین برنامه‌های صدا و سیمای ایران بودند.
پسرش، ایرج نوذری در رادیو و تلویزیون و به طور پراکنده در دوبله فعالیت می‌کند.
وی معمولاً این شعر را در پایان برنامه‌های «صبح جمعه با شما» می‌خواند و بر روی سنگ آرامگاهش نیز همین شعر نقش بسته‎‎است:
ز حق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی
وی در مصاحبه‌ای در سال (۱۳۸۱) به صورت زنده در برنامه‎ی «مهر» در پاسخ به مجری برنامه که از وی می‌پرسد بزرگترین دستاورد هنری شما چه بوده‎است، گفت خانم فائقه آتشین (گوگوش) که باعث شوکه شدن مجری معروف آن روز تلویزیون ایران شد و بلافاصله بدون این که چیزی بگوید بحث را به طور کلی عوض می‌کند و درباره‎ی پسرش ایرج نوذری از وی سوال می‌کند.
در روزهای پایانی زندگی منوچهر نوذری در بیمارستان این گونه از وی نقل شده: من اولین کسی بودم که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفتم و گفتم نام جعبه‌ای که تصویر من را در آن می‌بینید تلویزیون است.