- منظوم
- هنرمندان
- پارسا پیروزفر
- حواشی پارسا پیروزفر
حواشی «پارسا پیروزفر» (20 حاشیه)
سال 84 برای اولین بار به مطبوعات اعتماد میکند و تصمیم میگیرد به همه ابهاماتی که دربارهی خودش وجود دارد پاسخ دهد. یک گفتگو با مجلهی «فیلم» انجام میدهد؛ اما وقتی متن مکتوب مصاحبه قبل از چاپ برای گرفتن تایید از طرف او به دستش میرسد پشیمان میشود! بنابراین از تنها گفتگویی که وی انجام داده تنها دو نسخه وجود دارد، یکی در کشوی میز خانهاش و احتمالا دیگری در کشوی میز سردبیر مجلهی «فیلم»!
اواسط سال 83 روزنامهی «بانی فیلم» مصاحبهای با او منتشر کرد. وی دربارهی چیزهایی حرف زدهبود که به نظر چندان جدی نمیآمد برای همین کمی عجیب به نظر میرسید که روزنامهنگاری که با او مصاحبه کرده با وجود سوالهای مهمی که میتوانست بپرسد؛ دربارهی مسائل سطحی حرف زدهباشد. در لید آن گفتگو اشاره شدهبود سوال و جوابها مربوط به یک سایت کانادایی فارسی زبان است. همان روز وی گفتگویش را تکذیب کرد و در جمعی خصوصی پرده از ماجرا برداشت. خبرنگاری به او گفته اطلاعاتی برای تکمیل بیوگرافیاش میخواهد اما کم کم سوالها شکل گفتگو به خود گرفتهاست. او هم متوجه رودست خوردنش میشود و تلفن را قطع میکند.
او تا قبل از «در چشم باد» خیلی در سینما فعال بود و سال به سال بیشتر رشد میکرد؛ اما مسیر او از سال 83 تغییر کرد.
از نظر شریفینیا او همه ویژگیهای خوب یک ستاره را دارد اما نخواست که ستاره شود. او اصلا اهل جنجال و حاشیه نیست و حتی تا به حال با هیچ نشریهای مصاحبه نکردهاست. در حقیقت هیچ ارتباطی با مخاطبان سینما و هوادارانش نداشتهاست. او مسیری را انتخاب کرده تا از ستاره شدن دور بماند.
با اینکه برای نقش "فرید" در سریال «کلاه پهلوی» قرارداد هم بستهبود، اما با پیشنهاد مسعود جعفری جوزانی برای سریال «در چشم باد» در همان زمان، تصمیم گرفت از بازی در «کلاه پهلوی» انصراف داده و توجه کامل خود را معطوف به آن کار بکند.
اگر پیشنهاد ویژهای برای بازی در فیلمهایی که دوست دارد وجود نداشتهباشد، نقاشی میکند و مجسمه میسازد. از نظر شریفینیا او خیلی آدم فعال و پرتلاش و اهل مطالعه است.
ایرج قادری برای نقش اول فیلم «طوطیا» میخواست با او کار کند. طی یک قرار با شریفینیا با او صحبت کرد و وی با این عنوان که چون فیلم شما همان زمان با فیلم بهرام بیضایی کلید میخورد، پیشنهادش را نپذیرفت و در جواب ایرج قادری که پرسید مگر شما قرار است در آن فیلم بازی کنید؟ گفت: «نمیدانم، ولی نمیخواهم اگر بیضایی بخواهد در فیلمش بازی کنم، درگیر بازی در فیلم دیگری باشم و نتوانم با او کار کنم!» وقتی وی از آنها جدا شد، قادری به شریفینیا گفت: «میخواهم به او نقش اول بدهم در آن بازی کند، حالا او میخواهد منتظر بنشیند که اگر احیانا بهرام بیضایی فیلم ساخت شاید یک نقشی هم به او بدهند.» بعد با خنده گفت: «به نظرت پارسا پیروزفر حالش خوب است؟»
بعد از فیلم «پری» شریفینیا از او پرسید که در سینما دنبال چه چیزی هست؟ و او گفت: «فقط میخواهم در فیلمهای خیلی خوب بازی کنم.» او میخواست فقط با کارگردانان مطرح و معتبر کار کند.
پارسا پیروزفر را اولین بار شریفینیا برای نقش زائی فیلم «پری» به داریوش مهرجویی معرفی کرد. البته قبل از «پری» هم برای یک فیلم از او تست گرفتهبودند. قرار بود در فیلم «روز واقعه» به جای علیرضا شجاعنوری بازی کند، اما مؤسسهی "فارابی" اصرار داشت از یک بازیگر معروف برای فیلمش استفاده کند. او هم آن زمان هنوز معروف نبود و نشد که در آن فیلم بازی کند.
او همیشه سعی میکند در بازیهایش هم از تکنیک و هم از حسش استفاده کند. به نظرش تکنیک در بازیگری امر بسیار مهمی است. معتقد است بازیگران ما اغلب یا حسی بازی میکنند یا تکنیکی و خیلی کم اتفاق میافتد که هر دو را در کنار هم داشتهباشند؛ ولی به نظرش بازیگری موفق است که بتواند حس و تکنیک را در بازی خود به کار ببندد.
کلا رفتن به جای شلوغ و پرجمعیت را دوست ندارد و این ربطی به بازیگریاش ندارد. در جای شلوغ اکسیژن کم میآورد و انرژیاش زود تمام میشود و خسته میشود؛ این ضعف بزرگی است اما خودش را مجبور به ماندن نمیکند.
همه نقشهایش را عاشقانه دوست دارد. اما معتقد است بعضی نقشها مدتی دوستداشتنیترند و شاید برای بازیگر سالها یا تا ابد بمانند.
عاشق سفر است و وقتی به مسافرت میرود گوشی همراهش را خاموش میکند تا مدتی از تماسهای بیشمار دوستان و آشنایان راحت باشد.
کار در تلویزیون را بیشتر دوست دارد چرا که بینندهی تلویزیونی اغلب میلیونی است و تقریبا از همه اقشار مخاطب آن هستند؛ اما در کارهای سینمایی اغلب عدهی خاصی بینندهی اثر هستند.
بعد از سالها، هنوز هم وقتی جلوی دوربین میرود در دلش صلوات می فرستد. وقتی هم پلان تمام میشود به چهرهی کارگردان نگاه میکند تا ببینید راضی است یا نه. شاید بازیگرتر شده باشد ولی ازنظر حالات روحی و درونی با آن پارسایی که اولین بار جلوی دوربین رفت فرقی نمیکند و خوشحال است که این روحیه را دارد، چون برای هیچ کارگردانی بیات نیست. او پر از انعطاف است و کارگردان میتواند هر بازیای که میخواهد از او بگیرد.
سالهای دبیرستان تئاتر کار میکرده و به دلیل جوایزی که در محیطهای تئاتری آن زمان کسب میکرده، مورد تشویق خانوادهاش قرار میگرفته.
شاگرد اساتیدی همچون سمندریان، تارخ و پرستویی بودهاست.
آدم بسیار صبوری است ومعتقد است پلهپله باید به موفقیت رسید.
اگر سرکار نباشد، حداقل هفتهای یکی، دوبار به زمین تنیس میرود.
عاشق شغلش است؛ هر چند معتقد است شغل سختیست و باعث شده وقت کمتری برای بودن در کنار خانواده و دوستانش داشتهباشد، ولی هر وقت از کار فارغ میشود سریع به دنیای خانواده و دوستان غیر شغلیاش برمیگردد.