- منظوم
- سریال ها
- سریال تلویزیونی برادر (1395)
- حواشی سریال تلویزیونی برادر (1395)
حواشی سریال تلویزیونی «برادر» (7 حاشیه)
آرش قادری درباره سفارشی بودن داستان این سریال که در حمایت از تولید ملی است گفته: "بهتر است بگوییم تأکید سیما بوده نه سفارش؛ من خودم سالهای طولانی در کنار کار نوشتن مجبور به فعالیت در بستر بازار کار بوده ام و با سلولهای تنم لمس کردهام که تولید یک کالا چه زحماتی دارد و بدون شعار میگویم تا جایی که برایم ممکن باشد کالای ایرانی مصرف میکنم .در داستان سریال هم تأکید ما بر حمایت از تولید ملی ست اما نه به عنوان مقابله با کالای خارجی."
محمدجواد طاهری درباره نقش روحانی داستان و ایفای نقش آن گفتهاست: "در ابتدا گمان میکردم به دلیل اینکه این سریال برای ماه مبارک رمضان تولید میشود نقش روحانی این سریال نیز پررنگ و موثر باشد اما متاسفانه مسیر فیلمنامه به گونهای تغییر کرد که در نهایت این کاراکتر در حاشیه قرار گرفت. از صرف حضور در این سریال پشیمان نیستم اما به دلیل اینکه در انتخاب نقش شتابزده عمل کردم، ناراحت هستم و اکنون معتقدم بهتر بود تا با آگاهی و اشراف کاملتری تصمیم میگرفتم چرا که با توجه توانایی خودم انتظار ایفای نقش بهتری را در سریال "برادر" داشتم."
آرش قادری، نویسنده فیلمنامه، درباره حال و هوای داستان این سریال گفتهاست: "به نظرم سریال برادر یک سریال اجتماعی – مذهبی است با رگههای سیاسی. عِطر گلاب دارد و صدای سماور سحر؛ تشنهگی شیرین روزه داری و بوی مهر و تربت خیس از نم وضو . داستانی خانوادگی که تلاش کردهام تکرار خودم نباشد ؛ راستش یک جورهایی وارد فضاهای درام جذاب و پرکششی میشویم که حاصل سالها تجربه من در فیلمنامه نویسی بوده است."
احسان خواجهامیری قرار بود خواننده تیتراژ پایانی سریال باشد اما به دلیل حضور وی در تیتراژ سریال «پریا» که یکی از گزینههای پخش در همان ماه بود، در نهایت صدای محمد علیزاده روی تیتراژ پایانی قرار گرفت.
بخشهایی از سریال در بازار بزرگ تهران که دکورسازی شده بود تصویربرداری شدهاست.
ابتدا قرار بود لیلا اوتادی نقش شخصیت «نازی» را بازی کند و حتی در خبرها نام او به عنوان یکی از بازیگران اصلی ذکر شده بود، اما در ادامه گلاره عباسی جایگزین وی شد و او از این پروژه کنار رفت.
تصویربرداری این سریال از اواخر سال 1394 آغاز شد و تا تیر ماه 95 و همزمان با پخش هر روزهی آن در ماه رمضان ادامه داشت.
حاج کاظم پهلوان مردی خیر و از تجار سرشناس برنج ایران است که با تأکید بر حمایت از تولید ملی، فقط در زمینه تجارت برنج ایرانی فعالیت می کند. او به همراه پسرش مسعود و دخترش مریم که یک روزنامه نگار پر جنب و جوش است، بر ضد واردات قاچاق برنجهای تاریخ گذشته و مسموم به ایران مبارزه می کند. این اقدام باعث دشمنی دلالان و قاچاقچیان این تجارت با وی شده است. دشمنان با اغفال ناصر پسر دیگر او، وارد تجارت سالم حاج کاظم شده و همین امر به وقوع ماجراهایی منجر می شود که...