به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: مانی حقیقی
رای کاربر: 8
داستان از مجلس عروسی مرجان آغاز میشود. در میانههای عروسی مأموران برای دستگیری داماد خلافکار وارد میشوند و میهمانان هم فرار میکنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود گرامی باعث میشود تا دوست او (مجید) خیال کند او تیر خورده است. مجید لباسهای داوود را در میآورد و او را به داخل اتاقی م...
کارگردان: سعید روستایی
رای کاربر: 6
خانوادهای در تدارک مراسم عروسی دختر خانواده، سمیه، هستند؛ اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد میکند که درنهایت باعث ماجراهایی میشود...
کارگردان: مانی حقیقی
رای کاربر: 1
دوم بهمن ماه ١٣٤٣: یک شورلت ایمپالای نارنجی رنگ از قبرستانی باستانی میگذرد و به سمت کشتیِ به خاک نشستهای میراند. داخل کشتی یک زندانی تبعیدی حلق آویز شده که روی دیوارهای کشتی خاطرات روزانهاش را نوشته بوده است. آیا این نوشتهها به کارآگاه بابک حفیظی کمک خواهند کرد تا بفهمد چرا سالها است هیچکس مرد...
کارگردان: عادل یراقی
رای کاربر: 3
روایت داستان یک معلم ریاضی است که برای تدریس خصوصی به خانه شاگردش میرود و همین امر باعث آشنایی او با مادر بچه میشود.
کارگردان: محمدحسین مهدویان
رای کاربر: 1
احمد که عصیان نوجوانی اش را در سکوت گذرانده، فرمانده لشگری می شود که باید در دروازه های خرمشهر با دشمن بجنگند. اما سرنوشت او فرسنگ ها دور از مرز ایران رقم می خورد…
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 8
روایت محافظی شخصی که از جان یکی از شخصیتهای مهم نظام محافظت میکند اما در جایی و براساس حوادثی متوجه میشود که او بیش از آن که به فکر نظام باشد به فکر منافع شخصی است. محافظ شخصی دچار تشکیک میشود و همین امر باعث میشود که محافظت از آن فرد را کنار بگذارد. اما به دلیل خدمات و خلوصی که در وی وجود دارد...
کارگردان: مصطفی کیایی
رای کاربر: 1
پشت هر آدمی یه داستانی هست و پشت هر داستانی یه آدم، بهتره قبل از هر قضاوتی یکم صبر داشته باشیم...
کارگردان: احسان بیگلری
رای کاربر: 10
خسرو نام پسر جوانی است که به بیماری اختلال دو قطبی مبتلا است و برای درمان این بیماری مجبور شده چند هفتهای در خانه برادر بزرگتر خود به سر ببرد...
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
رای کاربر: 6
آقای عزیزی که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش آماده میشود و ستاره دختر دیگرش در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان همدانشگاهیاش را دارد. پدرش به دلایلی به این سفر مشکوک است و این آغاز ماجراست...
کارگردان: مسعود دهنمکی
رای کاربر: 1
"به خودتان تکان بدهید تا خدا تکانتان نداده!" این جمله ای است که حاجی یوسف، پیرمرد زاهد شهر با دیدن آسیب های اجتماعی به مردم و مسئولین گوشزد می کند اما برخی او را جدی نمی گیرند و برخی نیز با شایعه وقوع زلزله و عذاب دستمایه شروع داستان را فراهم می کنند...