به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: عزیزالله حمیدنژاد
رای کاربر: 8
پیرمردی قرار است با پسرش در پشت جبهه ملاقات کند. پسر بر سر قرار نمیآید. پیرمرد همسنگر او را میبیند که شهید شده است. از این رو برای یافتن او بیتاب و مصمم شده و به همراه یک نوجوان قایقران راهی جبهههای هور میشود. اما موفق به دیدن پسرش نمیشود. در نهایت همراه آن نوجوان در معرض خطر جدی قرار میگیرد...
کارگردان: یدالله نوعصری
رای کاربر: 8
با شروع فصل پنبهچینی اهالی یکی از روستاهای شمال شرقی، برای یک کوچ دستهجمعی و کار در مزارع پنبه آماده میشوند. پنبهچینی در آغاز فصل سرما آغاز میشود و اهالی هر روستا تلاش میکنند زودتر از دیگران به مزارع پنبه برسند تا مزرعهی بهتری برای کار پیدا کنند. همهساله «قوجاحسن»، روستایی پیر و سالخورده، رس...
کارگردان: جمال شورجه
رای کاربر: 8
داستان فیلم، ماجرای عملیات متهورانهی فتح یک، طی سال 1365 است که توسط رزمندگان اسلام از طریق قرارگاه رمضان از مرز سردشت و بانه در مسافتی بیش از 170 کیلومتر پیشروی در خاک عراق، با هدف انهدام تأسیسات اقتصادی و نفتی شهر کرکوک صورت گرفت.
کارگردان: علی قویتن
رای کاربر: 8
«قدیر» پسر جوانی است که از اوایل جنگ تحمیلی به همراه بازماندگان خانواده، پدر، برادر کوچکتر و دخترعمویش ساکن تهران شده و در بنگاه معاملات ملکی «خانبیگی» کار میکند. «خانبیگی» زمینهای جنوب را با قیمت ناچیزی از مهاجرین میخرد. «قدیر» که آرزوی خرید خانهای در تهران و ازدواج با دخترعمویش را دارد، سران...
کارگردان: مهدی فخیمزاده
رای کاربر: 8
دونفر با سوء استفاده از شرایط خاصی که جامعه در بعد از انقلاب داشت، شروع به مالاندوزی میکنند و در نهایت وقتی به هدف خود میرسند رو در روی هم قرار میگیرند و قصد نابودی یکدیگر را دارند. در این مرحله با مرگ روبرو میشوند که چهرهی خود را به آنها نشان میدهد. حال زندگی به گونهای دیگر جلوهگر میشود ...
کارگردان: عبدالجبار دلدار
رای کاربر: 8
«علی» پسربچهی نه ساله، به علت مشغلهی زیاد پدرش که ناخدادوم نیروی دریایی است، به سوی عمویش «مسعود عباسچی» کشیده میشود. «مسعود» مهناوییکم نیروی دریایی و شاغل در ناوشکن سهند است. او که جوانی متعهد و باایمان است، تمام اوقات فراغتش را با «علی» میگذراند و با هم لحظات شادی دارند. «علی» که از عمویش تأث...
کارگردان: ابوالفضل جلیلی
رای کاربر: 8
«ایلیا» نوجوانی است تنها که در کورهپزخانهای سنتی کار و زندگی میکند. «لیموآ» دخترکی است که به همراه مادرش، در فصل کار، به زندگی او پیوسته است. «ایلیا» دچار زمزمهی وهمی است که انگار او را میخواند و فقط نقش دست «لیموآ» بر خشت خام است که در پختگی کوره او را آرام میکند؛ نقشی که عاقبت در عمق چاهی پر...