به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: ویم وندرس
رای کاربر: 10
یک فرشته که از زیر نظر گرفتن فعالیت انسان ها خسته شده، آرزو دارد به انسان تبدیل شود تا بتواند لذت های روزمره زندگی انسان ها و همینطور طعم فانی بودن را بچشد...
کارگردان: داریوش فرهنگ
رای کاربر: 10
داوود و لیلی در شب عروسی خود راهی شمال می شوند. آن ها در میانه راه با مهشید و آرش آشنا شده و با هم همسفر می شوند. آرش که بدنبال سانحه تصادف باعث مرگ مردی سیاهپوش شده بود با همکاری داوود جسد را به درون مرداب پرتاب می کند. داوود که پس از این اقدام تصمیم به بازگشت می گیرد با مخالفت آرش روبرو می شود. آن...
کارگردان: محمدعلی سجادی
رای کاربر: 10
دختری جوان به نام سریر اقدام به خودکشی میکند اما دکتر مهیار مروی به مداوای او می پردازد و سعی می کند تا به علل این حادثه پی ببرد که درگیر حوادث ناخواسته این میشود و....
کارگردان: Max Färberböck
رای کاربر: 10
زنی در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم تلاش می کند از حمله نیروهای شوروی به برلین جان سالم به در ببرد و...
کارگردان: علی روئینتن
رای کاربر: 10
داستان دلبستگی دو جوان با طرز فکر متفاوت و از دو خانواده مختلف است که مجبور میشوند با هم پایاننامه بدهند. بدین منظور برای آشنا کردن همدیگر از جهانهای خود دوستان یکدیگر را به هم نشان میدهند و...
کارگردان: بهنام بهزادی
رای کاربر: 10
«قاعده تصادف» روایتی از زندگی یک گروه تئاتری است که درگیر آماده کردن این نمایش و رساندن آن بە اجرا می باشند.
کارگردان: احسان بیگلری
رای کاربر: 10
خسرو نام پسر جوانی است که به بیماری اختلال دو قطبی مبتلا است و برای درمان این بیماری مجبور شده چند هفتهای در خانه برادر بزرگتر خود به سر ببرد...
کارگردان: بیژن شیرمرز
رای کاربر: 10
همه ما یه نیمه گمشده داریم، اما فقط یه نفر تو دنیا هست که اسم نیمه گمشدهاش «شارمین اصل کوپال» است.
کارگردان: رامبد جوان
رای کاربر: 10
ما به این ته سیگار رژ لبی مشکوکیم. اما این به ما کمکی نمیکنه!
کارگردان: نگار آذربایجانی
رای کاربر: 10
فصل نرگس روایت آدمهای معمولی است که در وا نفسای امروز و در جهانی که میل به خودشیفتگی و خود محوری دارد، شفافیت روح و ذهنشان را از دست ندادهاند و مفهوم احساس خوش ناشی از انسانیت و نوعدوستی را به درستی درک میکنند
کارگردان: نرگس آبیار
رای کاربر: 10
قصهی زندگی یک خانواده یزدی بین سالهای 57 تا 62 است. روایتی از زندگی چهار کودک با نامهای بهار، نادر، کمال و مریم که همراه پدرشان غفور و مادربزرگ در دهه 50 خورشیدی نفس میکشند! دنیای این کودکان دنیایی است پر از رویاهای زیبای کودکانه که قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد...