به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: اصغر هاشمی
رای کاربر: 10
گروهی خرابکار برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام به چاپ اسکناس و وارد کردن مواد مخدر میکند. یکی از افسران نیروی انتظامی مأموریت مییابد که این توطئه را کشف و شبکهی خرابکاری را نابود کند. او از یکی از دوستان قدیمی خود کمک میگیرد و...
کارگردان: حمید تمجیدی
رای کاربر: 10
«ناصر محمدی» مأمور ادارهی آگاهی است. دختر او در توطئهای قربانی یک پرونده شده است. «ناصر محمدی» بیصبرانه منتظر محاکمهی «مهران» مسبب اصلی این توطئه است. «مهران» در دادگاه منکر اعترافات ضبطشدهی خود میشود. در این میان گروهی دیگر، در خارج از ایران، با اجیر کردن یک آدمکش حرفهای نقشهای برای فرار «...
کارگردان: همایون اسعدیان
رای کاربر: 10
«اکبر» و «حمید» در یک عکاسخانه کار میکنند. پس از درگذشت صاحب عکاسی، دخترش قصد دارد مغازه را بفروشد و به «اکبر» و «حمید» که طالب خرید آنجا هستند، شش ماه مهلت میدهد تا پول خرید آن را فراهم کنند. آندو تصمیم میگیرند در این مدت به عنوان کارگر به ژاپن بروند و در آنجا کار کنند تا پول خرید عکاسخانه را ب...
کارگردان: شفیع آقامحمدیان
رای کاربر: 10
«سیامک» و «طاهره» زوج جوانی هستند که به تازگی ازدواج کردهاند و با هم تفاهم ندارند. «سیامک» قبلاً رانندهی سفارت بود و حال در یک آژانس اتومبیلهای کرایه کار میکند. «طاهره» لیسانسهی کتابداری است. آنها سفری را با یک مسافر خارجی آغاز میکنند و ناخواسته درگیر ماجرایی میشوند که در انتها پرده از یک جر...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 10
پلاک «یوسف» از شکم یک کوسه در آبهای جنوب پیدا میشود. همه معتقدند که او شهید شده است. «دایی غفور» که رانندهی تاکسی فرودگاه است، برخلاف دیگران معتقد است که پسرش «یوسف» روزی بازخواهد گشت. زندگی او و دختری به نام «شیرین» که از قبل برای جستجوی برادرش به ایران آمده است، در یک نقطه به هم میرسد. آنها ب...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
رای کاربر: 10
«نسرین» و «نرگس» مثل سیبی هستند که از وسط نصف کرده باشند. سالها پیش پدر و مادرشان آنها را از یکدیگر جدا کردهاند، اما آنها از روی یک اتفاق همدیگر را پیدا کرده و پنهانی جایشان را عوض میکنند. حالا «نسرین» در خانهی پدر به جای «نرگس» زندگی میکند و در تنهایی برای عکس خواهرش آواز میخواند: نیمهی گم...
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 10
«صادق» فیلمبردار تلویزیون با راهنمایی همکارش پی میبرد که اگر همراه با آقای «کمالی» به مناطق جنگی سفر کند، به راحتی خواهد توانست وام مورد نظر خود را دریافت کند. او علیرغم عدم تمایل و ترس از فضایی ناشناخته، تصمیم به رفتن میگیرد. حضور «صادق» در منطقهی جنگی حوادثی هم مضحک و هم خطرناک پیش میآورد. او ...