به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حسین دلیر
رای کاربر: 3
«محمد» وقتی که پی میبرد که درخت گردوی معروف روستا، در واقع متعلق به فامیل او و مادربزرگش بوده، همهی کوشش خود را برای خرید دو دانگ درخت به کار میبرد. کوششهای نخست او همه بینتیجه است؛ اما او از پای نمینشیند و سرانجام موفق میشود.
کارگردان: داریوش مهرجویی
رای کاربر: 3
در یکی از روستاهای جنوب ایران که مورد هجوم گرازها قرار گرفته، «شیرک» پسر چهارده سالهای که پدرش را در حملهی گرازها از دست داده، میخواهد به کار دشتبانی بپردازد و به جنگ گرازها برود... با تلاش فراوان و با کمک دوستش «کریم»، سگی تربیت میکند و میکوشد نزد «حاج خالو» دشتبان پیر و با تجربه با رموز دشتب...
کارگردان: حجتالله سیفی
رای کاربر: 3
جواد پسر بزرگ خانواده علیرغم ممانعت مادر، راهی شهر میشود تا از جریان تیراندازیها اطلاع پیدا کند. تا فردا ظهر از او خبری نمیشود و پدر در پی او روانهی شهر میگردد. در آنجا شهر را بهم ریخته و آشوبزده میبیند. درگیریهایی پیش آمده و گروهی زخمی شدهاند؛ از جمله جواد که او هم مورد اصابت گلوله قرار گ...
کارگردان: سیامک شایقی
رای کاربر: 3
«رباب» دختر خانوادهای است که از طریق صید مروارید امرار معاش میکند. قرار است او با پسر عمویش «کامل» ازدواج کند. اما مشاجرات روزمره و عامیانه بین مادر او و «کامل»، کدورت خانوادگی را به دنبال میآورد. «ستاره» بیش از همه مصر میشود که دخترش با جهیزیه به خانهی شوهر برود؛ از طرفی پدر «رباب» توان و نیرو...
کارگردان: رسول صدرعاملی
رای کاربر: 3
مهندس جوانی در سال 1365 به این یقین رسیدهاست که باید مملکتش را ترک و سعادت را در سرزمین بیگانه بیابد؛ لذا تصمیم به رفتن میگیرد. همسرش به طور جدی مخالف این نظر است اما عزم رفتن برای مرد جوان جدیتر است. زن بی آنکه اعتقادات خیلی راسخ داشته باشد به علت پارهای مسائل عاطفی با این رفتن مخالفت میکند. د...
کارگردان: یدالله صمدی
رای کاربر: 3
یک مهندس الکترونیک به دلیل شرایط خاص خانوادگی و ذهنیاش، پیشنهاد عموی خود را که رئیس یک شرکت بزرگ حمل و نقل ورشکسته است، برای بمبگذاری در ایستگاه راهآهن میپذیرد. مهندس که یک بیمار روانی است، بمبی را با قدرت تخریب فراوان طراحی کرده و با کمک یک گروه تروریستی آن را در ایستگاه راهآهن نصب میکند. وقت...
کارگردان: کیانوش عیاری
رای کاربر: 3
دو برادر بر سر تقسیم اندکی پول که شرکت نفت بابت خرید زمین خانهی روستاییشان به آنها پرداخته، به جدال میپردازند. وجود یک دختر شیرفروش پابرهنه باعث میشود که اختلاف بین دو برادر از بین رفته و آرامش و تسلیم جای آن را بگیرد.