به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: داریوش مهرجویی
رای کاربر: 3
محمود، شوهر مریم بانو، برای پیوستن به یک زن جوان مطلقه همسرش را ترک می کند و به امارات متحده عربی می رود. بانو ـ که زنی اهل ذهن و شعر و فرهنگ است ـ از روی دلسوزی و برای یافتن همدم، کرمعلی باغبان همسایه و هاجر همسر مریض احوال باردارش را که اتاق محل سکونتشان را از دست داده اند، به خانه خود دعوت می کند...
کارگردان: محمدحسین لطیفی
رای کاربر: 3
مریم که دختری مستقل و متکی به نفس است، پس از بازنشستگی پدرش اداره کارگاه مجسمه سازی او را به عهده می گیرد. او با وجود خواستگاران زیادش حاضر به ازدواج نیست، اما دختردایی اش نغمه، چون خواستگار ندارد دچار افسردگی شده و دست به خودکشی می زند که نجاتش می دهند. وقتی مریم پی به وضعیت بحرانی نغمه می برد به د...
کارگردان: آرش معیریان
رای کاربر: 3
پیمان جوانی است که به دلیل مشکلات مالی به گروهی که از عوامل سرقت طلافروشی ها هستند میپیوندد و طی جریانی وارد خانهای میشود و در نقش شاهرخ خان، جوانی 30 ساله و هندی تبار که بعد از درگذشت مادرش به همراه مباشرش آمیتا به ایران برمی گردد تا طبق وصیت نامه ارثیه اش را از دایی اش تحویل بگیرد،وارد آن خانه م...
کارگردان: آرش معیریان
رای کاربر: 3
زوج جوانی که شب عروسی دچار اختلاف شده و این اختلاف به مشکلی ریشهای در زندگی مشترکشان تبدیل میشود.
کارگردان: کیومرث پوراحمد
رای کاربر: 3
شکاربانی وظیفهشناس با پسر نوجوانش جهت برپا کردن شکاربانی، وارد منطقهی پردیس کلا میشود. در پردیس کلا ملّاکی خبیث بر همهی مسئولان و منطقه نفوذ دارد ولی کسی از او دل خوشی ندارد. سرکار استوار دمدمی مزاج از حضور همسایهی جدیدش شکاربان، دل خوشی ندارد. خانم معلم تازه وارد از شکاربان که آیین انتظام و تر...
کارگردان: علی عطشانی
رای کاربر: 3
قصه درباره ی پسری (با بازی جواد رضویان) است که پا به سن گذاشته و تا کنون ازدواج نکرده است و مخالف شدید ازدواج هم هست اما…
کارگردان: محمدجواد کاسهساز
رای کاربر: 3
نفر دهم: ناصر که دلال و واسطه خرید اعضاء بدن انسان است ماموریت پیدا می کند تا برای پدر نادر که در بیمارستان بستری است یک قلب پیدا کند ، ناصر به طور اتفاقی با دختر یکی از بیمارانی که اهدا کننده است آشنا می شود ولی …...
کارگردان: ابوالحسن داوودی
رای کاربر: 3
«کمال و «جمال» دو برادر دوقلو هستند کاملا شبیه به هم، اما با دو نوع روحیه و اخلاق. یک شب «جمال» که بهیار بیمارستان است پیکر مدهوش پیرمردی را در خیابان مییابد. او پیرمرد را به بیمارستان میرساند و از مرگ نجات میدهد. برادر پیرمرد به همراه وکیلش که مردی دغلکار است چشم به مایملک و خانهی قدیمی و بزرگ...