به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: مسعود کیمیایی
رای کاربر: 5
پسر جوانی به نام سیامک، که خلافکار است، لیست بیستوپنج جوان در جیب اوست که باید به آنها مواد مخدر از نوع پیشرفته ترین تا قدیمی ترین برساند.
کارگردان: داوود موثقی
رای کاربر: 5
احمد مرادی که حدود 40 سال پیش به دلیل عدم موفقیت در خواستگاری از دختری به نام «اختر» به فرانسه مهاجرت کرده، اینک بنا به توصیه پزشکان معالج خود به ایران بازمی گردد. او سراغی از دوستان و آشنایان قدیمیاش گرفته و به دنبال اختر، عشق دوران جوانیاش میگردد تا یک بار دیگر با او ملاقات نماید اما...
کارگردان: قاسم جعفری
رای کاربر: 5
ساره و سوده، خواهرانی که والدین شان را در زلزله از دست داده اند زندگی خوبی در کلبه ای در کوهستان های شمالی دارند. ساره مرد جوانی به نام پارسا را که راهش را گم کرده به کلبه می آورد. پارسا فردا از آنها جدا می شود اما به علت مصرف قرص های روان گردان...
کارگردان: سعید سهیلی
رای کاربر: 5
فواد از خانوادهاش خداحافظی می کند و به سمت قطاری میرود که قرار است او را به تهران برساند تا آرزوهای دور و درازش را به کف بیاورد. دو روایت از زندگی فواد در آمدن به تهران را میبینیم. داستان فواد بد و داستان فواد خوب... فواد بد از ترس دیر رسیدن به ایستگاه و جا ماندن از قطار از زیر قران رد نمی شود...
کارگردان: سیدمسعود اطیابی
رای کاربر: 5
زندگی دختری مسیحی و در عین حال متعصب است. پدر و مادر او که سالیانی پیش از به دنیا آمدن ژانت بچه دار نمیشدند در شبی از شبهای محرم در مجلس تعزیه نذر میکنند که در صورت بچهدار شدنشان نام دختر را فاطمه بگذارند و در شبهای محرم مراسم عزاداری در خانه بزرگشان برقرار کنند.
کارگردان: سعید تهرانی
رای کاربر: 5
تهران، 1349. علی پهلوان محل و رضا پسر بی کار طی یک درگیری خیابانی با هم آشنا می شوند. این آشنایی به رفاقتی منجر می شود که گذر سالها هم آن را کمرنگ نمی کند.
کارگردان: محمدمهدی عسگرپور
رای کاربر: 5
زوجی خوشبخت که زندگی آرام آنها با بستری شدن مرد دستخوش تلاطم میشود. دغدغه بیماری مرد و اتفاقات عجیب و غریب در بیمارستان و خانه آرامش روحی و روانی زن را به هم میریزد.
کارگردان: علی وزیریان
رای کاربر: 5
شیدایی جوانی است که پس از تجربه عشقی ناکام به یک راز بزرگ پی میبرد و وقوع یک معجزه زندگی و احوالات او را دگرگون میکند...
کارگردان: مازیار میری
رای کاربر: 5
اکبر منافی یک رزمنده قدیمی است که برخلاف دیگر رزمندگان که جایگاه و مقامی قابلتوجه دارند، حالا دارد بلیت اتوبوس میفروشد. همواره فکری که او را آزار میدهد این است که همرزم قدیمیاش را با دستهای خودش کشته است. پس پیش پدر دوست شهریاش میرود و ادعا میکند که قاتل پسرش است...
کارگردان: بهمن قبادی
رای کاربر: 5
در روستایی در کردستان ایران شروع می شود. کاکو کردی سرزنده و ساده دل است که از کار رانندگی اتوبوس روزگار می گذراند، اما به هنر موسیقی، به ویژه موسیقی سنتی مردم خود علاقه ای وافر دارد.
کارگردان: افشین شرکت
رای کاربر: 5
کودکان نقش اساسی و کلیدی دارند و در روند داستان این کودکان هستند که به بزرگترها با زبان و ترفندهایشان میگویند ما هستیم و وجود داریم