به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: عباس امینی
رای کاربر: 1
درباره نوجوانی در آبادان است که به دلیل موهای فرش به «والدراما» (بازیکن فوتبال کلمبیایی) معروف شده است. والدراما بر اثر اتفاقی مجبور به ترک آبادان میشود و به تهران میرود و در این شهر درگیر ماجراهایی میشود و…
کارگردان: محمدحسین فرحبخش
رای کاربر: 1
این فیلم داستان دو زوج را روایت میکند که برای ثبت ازدواج به محضر میروند ولی شلوغی محضر عاملی میشود برای رخداد اتفاقی غیرمنتظره و در نهایت گره خوردن زندگی این دو زوج به یکدیگر!
کارگردان: غزاله سلطانی
رای کاربر: 1
«پرسه در حوالی من» درباره دنیای زنی است که در آستانه سی سالگی در دل تهرانِ امروز، به دنبال رویای خود میرود.
کارگردان: ابراهیم ایرج زاد
رای کاربر: 10
در این فیلم نهاد خانواده و مهاجرت از شهرستان به تهران و مشکلات و سختیهایی که این مسیر دارد، به تصویر کشیده شده است.
کارگردان: پوران درخشنده
رای کاربر: 10
شیرین که در زندگی خانوادگی با فرزند و همسرش به تدریج دچار مشکل میشود، به دنبال پیدا کردن راهی برای ایجاد ارتباط با آنهاست، که موفق نمیشود و به بحران میرسد. تلاش مجدد او برای خارج شدن از این بحران او را با چالش جدیدی رو به رو میکند.
کارگردان: رحمان سیفیآزاد
رای کاربر: 1
روایتگر قصه زوجی است که با چالش بزرگی در مواجه با فرزند خود روبرو هستند.
کارگردان: مازیار میری
رای کاربر: 10
سارا و آیدا دوستان صمیمی هستند که آبروی یکی از آنها به خطر افتاده و حالا باید به کمک هم شرایط را به حالت عادی بازگردانند، اما این دو دوست تا کجا پای یکدیگر میایستند؟
کارگردان: سیدمحمدرضا خردمندان
رای کاربر: 10
همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده میشدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرندهها دور و بر لونه هاشون جیغ میکشیدن. یکی از بچهها قسم میخورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده....
کارگردان: وحید جلیلوند
رای کاربر: 10
کاوه نریمان یکی از پزشکانِ پزشکی قانونی در محل کارش با جسدی مواجه میشود که وی را پیش از این میشناخته است.
کارگردان: محمدحسین مهدویان
رای کاربر: 10
در محلههای پر آشوب تهران، در پیچاپیچ خیابانها و کوچهها و در پستوی خانهها سرگردان و حیران. آیا این جستجو را فرجامی هست؟
کارگردان: مهران مدیری
رای کاربر: 10
از 7 صبح تا 5 بعدازظهر یک فرد را در تهران روایت میکند که آن روز آخرین فرصت آن فرد است که باید کاری را انجام دهد. فیلم هرچه جلوتر میرود بزرگتر میشود و ریتم مدام تندتر میشود و دیوانهوار بودن ماجرا بزرگتر و موضوع عظیمتر میشود.