به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: محمد اربابیان
رای کاربر: 3
مردی عراقی بعد از آزادی از اسارت قبل از اینکه به وطنش بازگردد، قصد دارد تا نامه هایی از یک شهید ایرانی را به دست خانواده اش برساند، در این میان با دو زن روبرو می شود که یکی به عنوان دشمن به او می نگرد و قصد کشتن او را دارد و دیگری به مرد عراقی دل می بازد.
کارگردان: رحمان رضایی
رای کاربر: 3
دکتر بهرام نورآیین در پی از دست دادن همسر و فرزندش در حادثه ی یازدهم سپتامبر در نیویورک که به دنبال عافیت گاهی به ایران بازمی گردد. او که از شهر گریزان است به درمانگاهی که کنار چغازنبیل واقع شده می رود. او آن جا دختری نوجوان به نام اقلیما را به عنوان پرستار استخدام می کند و به تدریج رابطه ای صمیمانه...
کارگردان: محمدناصر خمیر
رای کاربر: 3
پیرمرد درویش عارفی به نام «بابا عزیز» در بیابان به سوی مقصدی در حرکت است. او که نابینا است و پیاده طی طریق می کند، نوه ی خود را که دختربچه ای 7 ساله به نام «ایشتار» است به همراه دارد تا دستگیر و راهنمایش باشد. ایشتار در طول راه، همواره سؤالهایی از بابا عزیز می پرسد و بابا عزیز که علی رغم نابینایی و ...
کارگردان: بیژن میرباقری
رای کاربر: 3
در طی بمباران تهران زوجی مشکلاتشان در میان خاموشی ها بررسی می کنند...
کارگردان: امیر کرم یزدی
رای کاربر: 3
این فیلم نگاهی بر پدران و مادرانی دارد که در اسایشگاه سالمندان زندگی میکنند.
کارگردان: جعفر پناهی
رای کاربر: 3
در یک جواهرفروشی یک قتل و یک خودکشی اتفاق می افتد. در پشت این حادثه، مردی نومید وجود دارد...
کارگردان: کریم رجبی
رای کاربر: 3
دختری به نام هما که در فراز و نشیب زندگی اثیر حوادثی می شود که زندگی او را از سیر طبیعی خود خارج کرده و او را دچار کابوس می کند. همزمان او در گیر و دار قتل هایی قرار می گیرد که پلیس به دنبال پیداکردن سرنخی برای سرمنشأ این قتل هاست.
کارگردان: سامان استرکی
رای کاربر: 3
عباس پس از 20 سال به روستای محل تولدش بازگشته و دایه اش باخبر می شود که براساس نظر پزشکان او تا چند روز دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند. مش بتول به عیادت عباس آمده و از او می خواهد حالا که قرار است بمیرد در آن به بهشت برود و در قسمت شهدا به دنبال پسر مفقودالاثر او بگردد تا اگر شهید شده به خوابش بیاید و ...
کارگردان: محمد دارابی
رای کاربر: 3
پسر فقیری به نام جواد که در باشگاه سوارکاری کار می کند، در عین فقیر بودن، دنیای زیبا و مردانه ای دارد. او با دختری به نام سپیده آشنا می شود، در حالی که دختر مدیر باشگاه (فرنوش) نیز به جواد علاقمند است.
کارگردان: جمال شورجه
رای کاربر: 3
استاد ابراهیم مهدوی هنرمند و نقاش پرده های مذهبی است. او که جانباز شیمیایی جنگ است، با بد شدن حالش برای معالجه و شرکت در نمایشگاهی که در لندن برگزار می شود، به این شهر سفر می کند. از آن طرف هم عاموس که با صهیونیست ها سر و کار دارد، به خاطر بدهی فراوانش مدام مورد تهدید واقع می شود. عاموس که به کارهای...