به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: جمشید عندلیبی
رای کاربر: 3
ای عشق همه بهانه از توست پیرمرد فرزانه واری در یکی از مسیرهای اتوبوس شرکت واحد به تنهایی در اتوبوس واگذارده و رها شده است، راننده اتوبوس پس از ناکامی در اولین تلاش نوع دوستانه برای کمک به پیرمرد، خود مصمم به پیدا کردن و به خانه رساندن او می شود. دیر هنگام شب، که راننده اتوبوس خانه پیرمرد را یافته اس...
کارگردان: رسول ملاقلیپور
رای کاربر: 3
محمود شوکتیان برای جلسه نقد و بررسی آخرین کتابش به نام «مزرعه پدری» به اهواز دعوت شده تا در یک همایش ادبی درباره ادبیات جنگ سخنرانی کند. او در زمان جنگ همسر و دو فرزندش را بر اثر بمباران دشمن از دست داده، اما در خیال خود آنها را زنده می پندارد و در این سفر نیز در ذهن خود با آنها همراه است. محمود شوک...
کارگردان: علی عبدالعلیزاده
رای کاربر: 3
در سرزمینی به نام سومارای (خارج از سیاره زمین) زمانی که فرمانروا با اهریمن پیمان می بندد تا در برابر کمک به فرزنددار شدن او، شوهر اولین دخترش را اهریمن انتخاب کند. اهریمن در سودای تصاحب فرمانروایی، مردی ترسو به نام عودکا را برای همسری دختر فرمانروا برمی گزیند، عودکا به سیاره زمین فرار می کند و سال ه...
کارگردان: فرخ انصاریبصیر
رای کاربر: 3
فیلم داستان خیانت سه نسل به یک زن است. این خیانت او را درصدد انتقام از دیگران وامی دارد. درحالی که زن دیگری سعی دارد مانع این امر شود سروکله فرزاد قهرمان داستان پیدا می شود.
کارگردان: علیرضا امینی
رای کاربر: 3
جوانی که «کله» خطابش می کنند، به همراه دوست میان سالش در حاشیه یک معدن زندگی و کار می کنند. فردی که با وسیله نقلیه، مواد مورد نیاز زندگی شان را به آنها می رساند تنها رابط آنها با دنیای خارج است. «کله» که یا توانایی صحبت کردن ندارد یا از روی عمد حرف نمی زند، شخصیت درون گرایی است که مدام از دوستش آزار...
کارگردان: شراره یوسفینیا، ابراهیم بخشی
رای کاربر: 3
فیلم داستان دختر جوانی را روایت میکند که رابطه بسیار خوبی با تنها بردار خود (سعید) دارد، اما بر اثر حادثهای برادر خود را از دست میدهد و تنها فرزند خانواده خود میشود، گلرخ به علت وابستگی شدید به برادرش تصمیم میگیرد با رفتن به کلاسها و انجمنهای روحی، با روح تنها برادرش ارتباط برقرار کند، در طی ا...
کارگردان: رحمان رضایی
رای کاربر: 3
دکتر بهرام نورآیین در پی از دست دادن همسر و فرزندش در حادثه ی یازدهم سپتامبر در نیویورک که به دنبال عافیت گاهی به ایران بازمی گردد. او که از شهر گریزان است به درمانگاهی که کنار چغازنبیل واقع شده می رود. او آن جا دختری نوجوان به نام اقلیما را به عنوان پرستار استخدام می کند و به تدریج رابطه ای صمیمانه...