به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حسن مدحت
رای کاربر: 8
دختربچه ای مدرسه ای که مقنعه اش را از دست می دهد سعی می کند آن را از سگی پس بگیرد...
کارگردان: نقی نعمتی
رای کاربر: 8
پسربچه ای در حین کار بعد از مدرسه و کمک به پدربزرگش دفتر مشقش را گم می کند و...
کارگردان: ابراهیم اصغرزاده
رای کاربر: 8
یک ساکن فرانسه در طی مسابقات جام جهانی در فرانسه قصد تماشای بازی های تیم ملی ایران را دارد ولی...
کارگردان: انسیه شاهحسینی
رای کاربر: 8
زنی نویسنده درباره همسرش که عکاس جنگ است مشغول به نوشتن می شود و کم کم با ملاقاتش با شوهرش به نتایجی می رسد...
کارگردان: علیمحمد قاسمی
رای کاربر: 8
مردم جزیره با مشکل کمبود آب مواجهند و همه دست در تلاشند تا این مشکل را کمتر و کمتر کنند...
کارگردان: نقی نعمتی
رای کاربر: 8
راننده کامیونی که در میان برف گیر می کند و به نحوی خود را نجات دهد...
کارگردان: Richard Dindo
رای کاربر: 8
در پی انقلاب کوبا، ارنستو چه گوارا به امید ایجاد جریان و برانگیختن حس انقلابی مردم سرزمین های آمریکای جنوبی به بولیوی عزیمت کرد. این مستند بر پایه یاداشت های روزمره چه گوارا در طول اقامتش در بولیوی ساخته شده و شامل مصاحبه هایی با هم رزمان او در نبرده...
کارگردان: پرویز شهبازی
رای کاربر: 8
یک روز از زندگی سه برادر و خواهر شهرستانی که به دنبال بزرگتری میگردند....
کارگردان: سیروس حسنپور
رای کاربر: 8
پسرک 8 سالهای در یکی از مناطق شمال که محل شکار پرندگان مهاجر است یک پرنده زخمی را پیدا میکند و میکوشد که او را از صید شکارچیان رها کند....
کارگردان: سعید سهیلی
رای کاربر: 8
سهراب و ترانه که یکدیگر را دوست دارند به دلیل مخالفت والدین، هر کدام به تنهایی تصمیم به خودکشی میگیرند. سهراب از مرگ نجات پیدا میکند و زمانی که درمی یابد ترانه اقدام به خودکشی نکرده و...
کارگردان: خسرو معصومی
رای کاربر: 8
تایماز جوان ترکمنی است که برای ازدواج با آیناز طبق خواسته پدر او با “آریاچی” رقابت کرده و پیروز میشود. از سوی دیگر امجد مأمور حکومتی به همراه خان برای بدست آوردن اسبهای قبیله طی نقشهای بیماری طاعون را در میان اسبها شایع میسازد. اهالی قبیله نیز به رهبری آتلی بای مقاومت خود را نشان میدهند اما آ...
کارگردان: مریم شهریار
رای کاربر: 8
تارهای سیاه و بلند موهای امانگل روی زمین افتاد و باد آنها را برد.پدرش موهای او را تراشید و او را مثل یک پسر لباس پوشاند تا بتواند او را برای کار در یک کارگاه قالی بافی در جایی دور بفرستد. امانگل به امید آنکه پول به دست آورده از کارش، برای خانواده اش فرستاده میشود کار خود را شروع کرد. در این میان دخ...