به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: محمدعلی سجادی
رای کاربر: 10
هرمز هدایتی بدنبال ورشکستگی خود، برای رهایی از طلبکاران طی صحنهسازی برادرش حامد در سانحه آتشسوزی متواری شده و ناپدید میگردد…
کارگردان: مسعود جعفریجوزانی
رای کاربر: 10
ناصر خاوری و نامزدش سیمین که هر دو پزشک هستند، به عنوان مددکار اجتماعی نیز فعالیت میکنند و …
کارگردان: مجید قاریزاده
رای کاربر: 10
امیر به همراه دوستان خود نوید و عظیم به کارهای خلاف اشتغال دارد....
کارگردان: رسول صدرعاملی
رای کاربر: 10
آیدین و تدائی که در پارک با هم آشنا شده بودند در حین گردش در پارک توسط مأمورین نیروی انتظامی متوقف شده و به کلانتری برده میشوند. با تشکیل پرونده و تا برگشت آن از دادسرا آیدین در کلانتری مانده و تدائی نیز برای تحقیقات به پزشکی قانونی منتقل میشود و...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 10
محمد رمضانی فرزند نابینای هاشم که در مدرسه نابینایان تحصیل میکند برای گذراندن تعطیلات به خانه بازمیگردد. هاشم که پس از مرگ همسر خود با مادرش زندگی میکند، تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد. او به همین منظور محمد را به کارگاه نجاری میفرستد. مادر هاشم که به نشان اعتراض در مقابل این اقدام خانه را ترک کرد...
کارگردان: احمدرضا معتمدی
رای کاربر: 10
ترخان بای به منظور گذراندن گنجینه خود از کویر سردار تاتار خود را مأمور این کار میکند، سردار که قصد ربودن گنجینه را داشت موضوع را با سارق در میان میگذارد ولی سارق نیز به تنهایی گنجینه را ربوده و پس از پناه بردن به قلعه، مورد استقبال خاتون دختر صاحب قلعه قرار میگیرد. روز بعد سارق در صدد فرار برمیآ...
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 10
فرهاد که در جنگ مجروح شده و موقتاً بیناییاش را از دست داده، به بیمارستانی صحرایی منتقل میشود که در آن پرستاری به نام شیدا از مشاهدهی مقاومت فرهاد در تحمل درد شگفتزده میشود و به تدریج میفهمد که میتواند با تلاوت قرآن، التیام بخش او باشد. مراقبت شیدا از فرهاد به مرور پیوندی عاطفی بین آن ها ایجاد...
کارگردان: رضا کریمی (1307)
رای کاربر: 10
یاسمن پس از جدایی از همسر خود محمود به خارج از کشور میرود او بعد از شنیدن خبر درگذشت پدر خود به ایران آمده و مجدداً محمود را ملاقات میکند...
کارگردان: فریدون جیرانی
رای کاربر: 10
هستی، بیوه زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد، و با جوان پولداری به نام ناصر ملک ازدواج کردهاست. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقه اش (...