به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: اسدالله ایمن
رای کاربر: 1
داستان خاله قورباغه و پسربچه بامزه و کل کل ها و کشمکش های این دو عروسک بامزه...
کارگردان: داریوش مهرجویی
رای کاربر: 7
«لیلا» در آغاز ازدواجی سرشار از عشق متوجه میشود که هرگز صاحب فرزندی نخواهد شد. همسرش «رضا» به این قضیه اهمیتی نمیدهد و اعتقاد دارد زندگی آنها بدون بچه هم زیباست. مادر «رضا» که زنی خودرأی است و چهار دختر و تنها همین یک پسر را دارد، «لیلا» را وادار میکند تا به ازدواج مجدد «رضا» تن در دهد. «لیلا» د...
کارگردان: فریال بهزاد
رای کاربر: 1
«دشتبان» پس از سی سال خدمت بازنشسته میشود. او چون همیشه کار کرده است، حالا نمیتواند بیکار در خانه بماند و از آنجایی که مرد یکدندهای است و همسر لجبازی هم دارد، بین آندو اختلافاتی بروز میکند و کار به جدایی میکشد، اما مهریه چیزی است که هرکس قادر به فراهم کردن آن نیست؛ به علاوه در این شرایط خواستگ...
کارگردان: مهران تأییدی
رای کاربر: 1
«مهدی» بعد از مرگ همسرش، دلشکسته و منزوی میشود، اما به زودی بحران مالی، او و تنها فرزندش «محمد» را دچار مشکل میکند. «مهدی» در برابر پیشنهاد برادرش که «محمد» را به او بسپارد تا وی را به عنوان فرزندخوانده خود درآورد مقاومت کرده و با کمک «آذر» زنی که به تازگی وارد زندگیاش شده، سعی میکند استقلال مال...
کارگردان: محمدرضا زهتابی
رای کاربر: 1
«حسن» که شیفتهی «فرنگیس» است هیچ امیدی به ازدواج با او ندارد. او کارگر سادهای در حجرهی چایفروشی پیر است. صاحب حجره، برای اینکه «حسن» را یاری داده باشد، با سرمایهی خود به نام «حسن» ده صندوق چای سفارش میدهد تا بعداً نیمی از سودش را به «حسن» بدهد که او چارهی کارش کند. اما یک حادثه باعث میشود که...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 8
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد ت...
کارگردان: مجید فهیمخواه
رای کاربر: 1
«رفیع» نقاش جوانی است. او روزی پی میبرد که مادرش، برخلاف آنچه به او گفته شده بود، زنده است. «رفیع» که رابطهی سردی با پدر خود دارد، در پی یافتن مادرش برمیخیزد. او روزی توسط تلفن یک زن ناشناس درمی یابد که مادرش زنده است و پدر تا به حال به او و خواهرش دروغ گفته است...