به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: کلینت ایستوود
رای کاربر: 5
«فرانکي دن» (ايست وود)، صاحب يک باشگاه بوکس در لس آنجلس است. يک روز «مگي» 31 ساله (سوانک) به باشگاه «فرانکي» مي آيد و از او مي خواهد مربي اش باشد. پافشاري هاي او سرانجام باعث مي شود «فرانکي» مربي گري او را بپذيرد. «مگي» تمام بازي هاي اوليه اش را در همان راوند اول مي برد؛ ولي «فرانکي» کما کان حاضر ني...
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
رای کاربر: 5
«ویکتور ناورسکی» (هنکس)، مردی اهل اروپای شرقی که خیال دارد به نیویورک مهاجرت کند، به خاطر وقوع کودتایی در کشورش، در فرودگاه کندی نیویورک گیر می افتد. او نه اجازه ی بازگشت به کشورش دارد و نه حق خروج از فرودگاه...
کارگردان: میشل گوندری
رای کاربر: 5
«جول» که آدمی خجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با «کلمنتاین» که دختری کم فکر و پرانرژی است آشنا می شود. بعد از مدتی این دوستی به پایان می رسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاک سازی حافظه از طریق شرکت لاکونا می زند. بعد از پاک سازی، وقتی جول او را می بیند و متوجه می شود ک...
کارگردان: سامان مقدم
رای کاربر: 5
فیلمی اپیزودیک است که در سه قسمت مختلف داستان زندگی سه زن را در یکی از محلههای قدیمی تهران روایت میکند. قصه زندگی سه زن به نام های فریبا، سالومه و ملوک در یک محله قدیمی تهران است.ملوک زن میانسالی است که عاشق یکی از جوان های محل به نام خسرو است، فریبا زن میانسالی است که مخارج زندگی خود و خانواده ا...
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
رای کاربر: 5
زنی به نام ریحان که شوهر خود را به تازگی از دست دادهاست. شوهر وی برای او فقط قهوهخانهای در کنار جاده در نزدیکی ماکو به ارث گذاشتهاست. این زن تلاش میکند تا استقلال خود را حفظ کند ولی برادر شوهرش ناصر در جلوی پای این زن سنگ انداخته، تا ریحان را مجبور کند که با وی ازدواج کند و...
کارگردان: رسول صدرعاملی
رای کاربر: 5
دختری به نام آیدا متوجه میشود پدرش با زن غریبهای رابطه دارد. یه اسم، یه قیافه، یه کلمه، یه زن که یه دفعه به شدت پرتاب می شه به درون ذهن آیدا که هفده سال دارد، بارها و بارها آیدا آن را از فکرش خارج میکند؛ اما دوباره زشتتر و بدتر برمیگردد سر جایش و مثل خوره به جان آیدا میافتد، زن غریبهای که به ن...
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
رای کاربر: 5
جراح برجسته مغز واعصاب بهنام دکتر عالم که بهدلایل مختلفی پسرش را فراموش کرده است. وی بصورت اتفاقی در شب تولد پسرش سامان از مریضی او که تومور مغزی است باخبر میشود و بهدنبال پسر ستارهشناسش در کویر به راه میافتد تا به او نزدیک شود.