به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: رضا برجی
رای کاربر: 2
"محمد عبد بطاط" عکاس و خبرنگار مستقل عراقی است که همزمان با نخستین روزهای جنگ تحمیلی ارتش عراق علیه ایران، در صحنه های مختلف نبرد حضوری مستقیم داشت. با او به مشاهده عکس ها و بیان خاطراتش در شهر بصره می نشینیم." بطاط" با اینکه در جبهه عراق قرار داشت؛ ولی وجدان بیدار او مانع از آن می شود که حقایق را ب...
کارگردان: ایرج امامی
رای کاربر: 2
داستان روحانی جوانی است که برای تصفیه نفس و دوره کردن درس هایش در جوار مرقد یکی از عارفان سکنی می گزیند. در آن جا متوجه بعضی اعمال خلاف متولی مرقد می شود و در می یابد که او این منصب را غصب کرده است و از همین روی درگیری این روحانی با متولی آغاز می شود که این امر مشکلاتی را برای روحانی در پی دارد، اما...
کارگردان: سامان استرکی
رای کاربر: 2
عباس پس از 20 سال به روستای محل تولدش بازگشته و دایه اش باخبر می شود که براساس نظر پزشکان او تا چند روز دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند. مش بتول به عیادت عباس آمده و از او می خواهد حالا که قرار است بمیرد در آن به بهشت برود و در قسمت شهدا به دنبال پسر مفقودالاثر او بگردد تا اگر شهید شده به خوابش بیاید و ...
کارگردان: مهدی نوربخش
رای کاربر: 2
منطقه آذربایجان، دهه 1340. دانیال سربازی است که به علت سرپیچی از اجرای فرمان اعدام دو تن از مخالفان رژیم و زخمی کردن سرهنگ مافوقش، در حالی که خودش هم مجروح شده به سمت روستایی به نام حیران می گریزد. روناک، دختر ساده دل که با طبیعت انس فراوانی دارد، دانیال مجروح را کنار شهر مزرعه اش می یابد و او را به...
کارگردان: سپیده فارسی
رای کاربر: 2
در مرز واقعیت و خیال، راننده ای میانسال و تنها، زنی جوان و افسرده در صبح دم بعد از عروسی و نوجوانی بی کس در تصادفی هولناک می میرند. در حالی که این حادثه آغاز زندگی دوباره آنان است تا به دور از سرگشتگی،شکل دیگری از بودن را تجربه کنند. سرانجام آنها در فضایی آمیخته از وهم و وجود، هم چون آشنایانی دیری...
کارگردان: ابوذر صفاریان
رای کاربر: 2
سه زن در یک بعد از ظهر دور هم جمع می شوند تا درباره مسایل خصوصی شان با هم صحبت کنند.
کارگردان: عباس رافعی
رای کاربر: 2
پسر نوجوانی به نام سعید برای کمک به پدرش جهت پرداخت اجاره خانه عقب افتاده دور از چشم خانواده در خیابان گل فروشی می کند. در این مسیر او با پسر افغانی به نام نعیم آشنا می شود. نعیم به خاطر بیماری مادرش به پول نیاز دارد. بنابراین تصمیم می گیرد تمام پول خود را به او بدهد اما...