به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: علی اصغر عسگریان
رای کاربر: 5
کشتی گیر جوانی به نام عظیم آرزو دارد در مسابقات بین المللی کشتی بر سکوی قهرمانی بایستد و از موقعیت به دست آمده استفاده و از بالای سکو برضد نظام سلطنتی افشاگری کند... او پس از انقلاب و با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه می رود و معلول می شود.
کارگردان: یدالله صمدی
رای کاربر: 5
"جواد مهربان" از زندگی یکنواختش خسته شده است. به پارکی در شهر میرود، از آنجا با پیرمردی روبرو میشود، پس از مذاکرات اولیه روزنامهای از پیرمرد مزبور بجای میماند. جوان روزنامه را مییابد و متوجه میشود که زمان روزنامه (تاریخ آن) چند ماه آینده است. از این فرصت استفاده کرده و پولدار میشود و برای بیش...
کارگردان: کوپال مشکوه
رای کاربر: 5
"پیراک" پیرمردی تنها از مردم کرانه خزر تنها فرزندش را در مرز با قاچاقچیان از دست میدهد. سربازی که خبر شهادت فرزندش را میدهد، متدرجاٌ جای خالی فرزندش را میگیرد. پیراک از ناحیهی "سماک" ملاک زورگوی روستا_ به لحاظ دیونش در تنگناست و وقتی نمیتواند سماک را به اتخاذ روش ملایم متقاعد کند، با او درگیر م...
کارگردان: فتحعلی اویسی
رای کاربر: 5
داستان مادری است که پسرش در آستانه اعذام قرار دارد. او برای نجات فرزند در بندش تدبیری میاندیشد و با دیدار از مقامات اجازه میگیرد که فرزندش را قبل از مرگ دیدار کند ولی او نقشهای دارد و با احرای آن سعی میکند فرزندش را از مرگ برهاند.
کارگردان: اکبر حر
رای کاربر: 5
مرد جوان علیرغم نارضایتی همسرش به اتفاق دوستی رساندن مقداری از هدایای مردم به جبههها را به عهده میگیرد. در جبهه در یک حادثه به شدت زخمی میشود و در حالی که همه میاندیشند که او شهید شده، وی بهبودی حاصل کرده و از بیمارستان مرخص میشود و چون درمییابد که توهم شهادت او پیش آمده، بار دیگر به جبهه باز ...
کارگردان: احمد نیکآذر
رای کاربر: 5
"رحمان" صاحب دو فرزند به اسامی "سیفالله" و "حجت" است. حجت از روستا به شهر میرود و در کارخانهای مشغول کار میشود. سیفالله دائماٌ در فکر رفتن به شهر نزد حجت است. رحمان با پدر پیر و افلیجش در روستا به زندگی فقیرانهاش ادامه میدهد (بابا حمزه_ پدر رحمان_ از معالجه پاهایش در شهر ناامید و مجدداٌ به رو...