به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: علی عبدالعلیزاده
رای کاربر: 6
آقای افشاری که از خیرین محله است و مشکلات اهالی محل را حل و فصل میکند، همسایه دیوار به دیوار برادر زنش پرویز است. پرویز و افشاری باهم اختلاف نظرهایی دارند و این موضوع گاهی دلخوریهایی برایشان پیش میآورد. مراسم خواستگاری حمید پسر آقای افشاری است و از طرفی ترکیدن لولههای آب، خانههای افشاری و پر...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 6
جوانی به نام حسن دچار مرگ مغزی شده است و پزشکان تصمیم میگیرند قلب او به شخص دیگری پیوند بزنند. روح حسن مخالف این کار است زیرا میداند در این صورت باید به عالم دیگری هجرت کند. یک دانشجو پزشکی به نام گلبهار که قادر به دیدن وارتباط با روح حسن است تصمیم میگیرد به او کمک کند...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 6
مرد ساده و میانسالی به نام کریم که در یک مزرعه پرورش حیوانات کار می کند، شیفته شترمرغهاست و ارتباط روانی و عاطفی با آنها برقرار کرده است. برحسب اتفاق یکی از شترمرغها از مزرعه فرار می کند...
کارگردان: حجت قاسم زاده اصل
رای کاربر: 6
"حمید" به جرم قتل شوهر خواهرش در زندان به سر میبرد. رئیس زندان به او سه روز مرخصی میدهد. او وقتی به خانه میرسد دلیل این سه روز مرخصی را میفهمد. پدر حمید در حال احتضار است. "سوری" و "رضا" خواهر و برادر حمید از حضور او در خانه ناراحتند. آنها حمید را عامل این مصیبت میدانند و با او بدرفتاری میکنند...
کارگردان: شاهین باباپور
رای کاربر: 6
داستان مشتریهای یک کافی شاپ که ماجراهای جالبی دارند که هر قسمت داستان جداگانه دارد . صاحبان این کافی شاپ یک خواهر و برادر هستند به اسم امید و آرزو ...
کارگردان: سامان مقدم
رای کاربر: 6
پریدخت داستان زندگی دختری به همین نام است که دختر یکی از تاجران سرشناس شهر است و دو خواستگار دارد، نادر پسر خان شهر (که پس از مرگ پدر قدرت را به دست میگیرد) و نصرت. داستان سریال از سال ۱۳۱۴ و در جریان واقعه مسجد گوهرشاد شروع میشود، در مقطعی از سال ۱۳۲۰ جریان پیدا میکند و در سال ۱۳۳۴ ادامه مییابد...
کارگردان: محمدرضا ورزی
رای کاربر: 6
روایت راهب نصرانی که یک شبانه روز را با سر مبارک امام حسین (ع) سپری میکند و به واسطه کراماتی که میبیند مسلمان میشود.
کارگردان: سعید سلطانی
رای کاربر: 6
حامد، جوان تحصیلکردهای است که برای تأسیس یک کارگاه تولیدی مجبور به گرفتن کمک مالی از پدرش میشود. او بعد از مدتی در مییابد که پول دریافتی از پدرش متعلق به شخصی دیگری است که در تاجیکستان به سر میبرد. حامد که خود را مدیون آن فرد میداند به تاجیکستان میرود؛ اما آن شخص فوت کرده و پول را به دست دختر ...