به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: سید رحیم حسینی
رای کاربر: 10
جوانی ساده دل و روستایی به خاطر اشتباهی که صورت میگیرد به جای نگهداری از حیوانات گردان که مسئولیتش به او محول شده بود از خط مقدم جبهه سر در میآورد جایی که برادرش فرمانده آنجاست. او به شدت از حضور سهراب در منطقه عصبانی می شود. از طرفی سهراب دل درگرو دختری از هم ولایتی هایش دارد، اما اخبار غیرمنتظره...
کارگردان: رامبد جوان
رای کاربر: 10
«پدرام آرام» وکیل پایه یک دادگستری است که با دختر شش ساله اش «یکتا» در یک برج ۲۱ طبقه زندگی میکند. «پدرام» بسیار شلخته، حواس پرت و نامنظم است و همیشه روزهای دوشنبه و سه شنبه را اشتباه میگیرد. «گلشید» ۳۰ ساله با پسرش «مانی» شش ساله به صورت موقت آپارتمان طبقه بالای پدرام را اجاره میکنند. «گلشید» قص...
کارگردان: حسن فتحی
رای کاربر: 6
شیرین دختر جوانی است که خانواده ای سنتی و پدری متعصب و سخت گیر دارد. دایی شیرین که مدیر یک آژانس هواپیمایی است، معمولاً با کمک مادر شیرین سعی می کند پدرش حاج ابراهیم سرپولکی را از موضع سفت و سختش کمی پایین بکشد و در مورد کار کردن شیرین هم موفق میشود اما...
کارگردان: بهرام کاظمی
رای کاربر: 6
بهروز مردی است که می خواهد برای ثروتمند شدن با دختر پولداری به نام سیما ازدواج کند ولی موضوع فاش می شود و پدر دختر برای حفظ آبروی خود در مقابل خانواده از دوستش کمک می خواهد . دوست خانوادگی نیز پسر خود ، امیر را معرفی می کند. در روز عروسی سیما و بهروز سودابه همسر اول داماد به آرایشگاه حمله میکند و ب...
کارگردان: پرویز شیخطادی
رای کاربر: 7
در یک بندرگاه اسرائیل، زنی یهودی که پس از مرگ همسرش، با یک مرد مسیحی ازدواج کرده است، کودک 8-7ساله خود را درپی اقدامات حقوقی و اصرارهای زیاد پدربزرگش برای مدت کوتاهی به وی می سپارد. پدربزرگ کودک که یکی از سران جریان فکری صهیونیسم است در جواب نگرانیهای مادر، وعده می دهد که او یک ماه بیشتر اینجا نمی م...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 6
یوسف نابینا که به نظر میرسد دچار بیماری مهلکی است،برای معالجه چشمانش،با پشتیبانی دایی ثروتمندش،راهی فرانسه میشود.در آنجا پزشکان، بیماریاش را خوش خیم و بیاهمیت تشخیص میدهند،درعین حال در مییابند که انگار راهی به بینایی یوسف وجود دارد
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
رای کاربر: 5
جراح برجسته مغز واعصاب بهنام دکتر عالم که بهدلایل مختلفی پسرش را فراموش کرده است. وی بصورت اتفاقی در شب تولد پسرش سامان از مریضی او که تومور مغزی است باخبر میشود و بهدنبال پسر ستارهشناسش در کویر به راه میافتد تا به او نزدیک شود.