به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: دنی بویل
رای کاربر: 7
این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. یک کوهنورد در حالی که به تنهایی مشغول کوهنوردی است، زیر یک تخته سنگ گیر می افند و ناامیدانه سعی در زنده ماندن دارد.
کارگردان: تهمینه میلانی
رای کاربر: 7
یک زوج جوان و تحصیلکرده که عازم سفری به خارج از کشور هستند، پس از سالها مشاور خانوادهی خود را بطور اتفاقی در فرودگاه ملاقات میکنند و در مدت زمانی که منتظر پرواز خود هستند، اتفاقات سالهایی از زندگی خود را در مدتی که مشاور آنها در خارج از کشور به سر میبرد، مرور میکنند...
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
رای کاربر: 7
یونس راننده تاکسی کهنهکار، در پایان یک روز کاری به زن جوانی کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقات زیادی در انتظارِ اوست...
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 7
تردید، شک و سر انجام خیانت، زندگی عاشقانه مهران و مینا را به مسیر تازهای میکشاند...
کارگردان: مسعود جعفریجوزانی
رای کاربر: 7
داستان فتحاللهخان و امراللهخان است که بر سر انتخابات شوراها در یک روستا با یکدیگر رقابت میکنند...
کارگردان: مصطفی کیایی
رای کاربر: 7
پشت هر آدمی یه داستانی هست و پشت هر داستانی یه آدم، بهتره قبل از هر قضاوتی یکم صبر داشته باشیم...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 7
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد ت...
کارگردان: Sam Taylor-Johnson
رای کاربر: 7
زندگی دانشجوی ادبیات ، آناستازیا استیل ، برای همیشه تغییر می کند هنگامی که او کریستن گریِ خوشتیپ و ثروتمند را ملاقات می کند …
کارگردان: کریستوفر نولان
رای کاربر: 7
دام کاب (لئوناردو دی کاپریو) یک دزد ماهر در استخراج اسرار ارزشمند مورد نیاز سازمان های جاسوسی و شرکت های تجاری و چندملیتی است. توانایی او در این است که هنگامی که دیگران در خواب هستند و ذهنشان در آسیب پذیرترین وضعیت است، اسرار کلیدی آنان را از درون رویاهایشان ربوده و در دنیای بیرون از خواب بفروشند. ا...
کارگردان: سیاوش اسعدی
رای کاربر: 7
گذار به ضرب شمشیر یک دلاور از پا درآیم، پولاد در قلب و لبخند بر لب. زمانی چنین گفته بودم، ولی تقدیر چه بازی ها که ندارد، میدان جنگ من فاضلاب گند خیابان بود و خصم من یک گاری با باری هیزم. بسیار منطقی است، من همه چیزم را از دست داده ام، حتی مردنم را…