به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: ابراهیم فروزش
رای کاربر: 7
خمره آب مدرسه ای در حاشیه کویر می شکند. بچه ها بی آب می مانند. تلاش معلم برای به دست آوردن خمره ای دیگر بی نتیجه می ماند. زنی از اهالی روستا تصمیم می گیرد که این مشکل را حل کند و همچنین او باعث می شود تا مدرسه، صاحب خمره نو شود.
کارگردان: مسعود کرامتی
رای کاربر: 7
نوجوان گوشهگیری به نام یحیی که لای انگشتان دستش دارای پره است، در قبال کمکهایی که به تیمور میکند، از او دستمزد میگیرد. تیمور که به کار ماهیگیری و شکار مشغول است، گهگاه به کارهای خلافی نیز دست میزند. در جریان یک عروسی، معلوم میشود پیراهنی که بر تن مادر یحیی است جزو اجناسی است که از یک مغازه در ...
کارگردان: محمدرضا سرهنگی
رای کاربر: 7
رضا برای خواهرش سارا عروسکی نوازنده می خرد. فروشنده به او دو شکلات می دهد که یکی را برای خودش بردارد و دیگری را به سارا بدهد. ولی رضا از دادن شکلات به سارا خودداری می کند و عروسک دیگر نی نمی زند. سارا نگران می شود و رضا در پی یافتن فروشنده برای پی بردن به ناراحتی عروسک به کارگاه عروسکی هدایت می شود ...
کارگردان: علی قویتن
رای کاربر: 7
«قدیر» پسر جوانی است که از اوایل جنگ تحمیلی به همراه بازماندگان خانواده، پدر، برادر کوچکتر و دخترعمویش ساکن تهران شده و در بنگاه معاملات ملکی «خانبیگی» کار میکند. «خانبیگی» زمینهای جنوب را با قیمت ناچیزی از مهاجرین میخرد. «قدیر» که آرزوی خرید خانهای در تهران و ازدواج با دخترعمویش را دارد، سران...
کارگردان: حسین فردرو
رای کاربر: 7
«علیاکبر» روستایی سادهدل برای اولینبار یک جفت دندادن مصنوعی را از شهر به ده دورافتادهی خود وارد میکند. مردان ده که اکثراً از نداشتن دندان و یا پوسیدگی آن رنج میبرند، با علاقه و تمایل بسیاری برای به دست آوردن دندان مصنوعی او تلاش میکنند. در این میان «زینال» باجناق «علیاکبر» که از مشارکتهای م...
کارگردان: یدالله صمدی
رای کاربر: 7
«خسرو» و «علیرضا» در یکی از محلات تهران زندگی مجردی سادهای دارند. روزی کالسکهی یک بچهی یکساله به نام «پریسا» که در سرازیری پارک رها شده، پس از طی چند خیابان و کوچه در مقابل خانهی «خسرو» و «علیرضا» متوقف میشود. آنها به تصور اینکه بچه سر راهی است، چند روزی از او نگهداری میکنند. تا اینکه «مهری» ...
کارگردان: بهرام بیضایی
رای کاربر: 7
خانهای را برای عروسی آماده میکنند. خبر میرسد که چند تن از بستگان عروس در حادثهای کشته شدهاند. پس از مدتی تردید در پذیرش خبر، سرانجام فاجعه تأیید میشود. آیین سوگواری برپا میشود، بی آنکه کسی به سرنوشت زوج جوان بیاندیشد...