به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: بهروز حسینزاده
رای کاربر: 4
زنی با مشکلات فراوانی مواجه می شود و درست وقتی که بیشترین نیاز را به کمک دارد توسط فردی ناشناس یاری می شود...
کارگردان: فریدون حسنپور
رای کاربر: 4
داستان زندگی علی پسر نوجوانی است که به دنبال گرفتن حق خود از دایی اش، سفر دشواری را آغاز می کند و با عواقبی که این سفر برای وی به دنبال دارد، تعبیرش از زندگی را دستخوش تغییر می کند.
کارگردان: ابراهیم فروزش
رای کاربر: 4
قصه درباره کودکی معلول و استثنایی است که در کنار پدر و مادر و برادر کوچکش زندگی می کند....
کارگردان: عباس احمدی مطلق
رای کاربر: 4
داستان دو دوست به نامهای حبیب و عزیز را روایت میکند. آنها از بچگی با هم بزرگ شدهاند و حالا هم که صاحب خانواده شدهاند با یکدیگر رابطه خانوادگی دارند. این دو کارمند بانک هستند و کارشان انتقال پول بین شعب بانکهاست. یک روز حین ماموریت پولها به سرقت می رود و ...
کارگردان: پرویز شیخطادی
رای کاربر: 4
هنرمند سرشناسی به نام خوشنویس تصمیم می گیرد چک بی محل تهیه کننده اش را با زور اسلحه از بانک نقد کند...
کارگردان: محمدحسین لطیفی
رای کاربر: 4
بازیگری با نام رضا گلزار است که از همسر خود جدا شده. رضا و همسرش یکدیگر را دوست دارند، اما برخی ارتباطات رضا باعث نارضایتی همسرش می شود.
کارگردان: بهنام بهزادی
رای کاربر: 4
سیامک راننده مینیبوس است. او تصمیم میگیرد در فرصتی چند روزه، کارهایی را که همیشه حسرتشان را داشته انجام دهد و در روز تولدش از دنیا برود.
کارگردان: سعید ابراهیمیفر
رای کاربر: 4
آقای روشن شاعر پیر و گمنام شهر کرمان است. ایرج پسر او پس از سالها از فرانسه به دیدار پدر و خواهرش فخری می آید. ایرج با دوربین ویدیویی خود ابتدا باعث اذیت آقای روشن می شود ولی بعداً آقای روشن از طریق دوربین ویدیویی ایرج برای نوه های خود در خارج پیام می فرستد. آقای روشن، یک شب پشت تریبون در شب شعر در ...
کارگردان: حجتالله سیفی
رای کاربر: 4
کریم رستوران داری است که در یک جاده خارج از شهر کار می کند او دچار مشکلاتی شده و دخترش نمی تواند ازدواج کند و هنگامی که پسرش گم شده، مشکلات آنها افزوده می شود....
کارگردان: رضا ضیایی دوستان
رای کاربر: 4
آرشام سرکیسیان نقاش ایرانی و مسیحی مقیم خارج از کشور که بیست سال پیش و بعد از مرگ مادرش، با فروش همه چیز از جمله تابلوهای مادرش، مجموعه ای از شمایل قدیسین مسیحی، مهاجرت کرده برای جمع آوری این تابلوها به ایران بازمی گردد و باخبر شهادت دوستش استیو که جانباز شیمیایی بوده مواجه می شود...