به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حمید لبخنده
رای کاربر: 6
دختری جوان به نام مهتاب در حال مسابقه با ماشینها در خیابان با ماشین فرد مسافرکشی به نام ارسطو در خیابان تصادف کرده و فرار میکند.ارسطو با کمک دوست خود اتومبیل مهتاب را پیدا میکند و بعد از قطعه قطعه کردن، آن را به مهتاب تحویل میدهد. مهتاب برای تلافی کار او …
کارگردان: اصغر فرهادی
رای کاربر: 6
داستان چند رابطه با محور اتفاقاتی در «گذشته» است. یک رابطه به پایان میرسد و دیگری قرار است شروع شود. محورِ هر دو رابطهای که به پایان میرسد و رابطهٔ جدیدی که قرار است آغاز شود، زنی به نام مارین است. احمد، که شوهر دوم مارین است، بهخاطر اختلاف با او به ایران بازگشته و پس از چهار سال به دعوت ماری به...
کارگردان: کمال تبریزی
رای کاربر: 6
آقای کمالی که مردی به ظاهر متدین است، بعد از مرگ همسرش، او را در یک قبر دو طبقه دفن میکند. سپس برای تقویت روحیه به سفر میرود اما پس از بازگشت میفهمد که فروشندهٔ قبر کلاهبردار بوده طبقهٔ دیگر را که متعلق به آقای کمالی بوده است به دیگری فروخته و حالا مردی غریبه به جای او درون قبر در کنار همسرش دفن...
کارگردان: حمید نعمتالله
رای کاربر: 6
فرید مرد میانسالی است که به قرص اعتیاد دارد و همسرش نیز او را ترک کرده و رابطهاش با پسرش نیز چندان درخشان نیست. در این شرایط او تصمیم میگیرد به زندگیاش سر و سامان دهد اما...
کارگردان: مسعود دهنمکی
رای کاربر: 6
این داستان ادامه داستان اخراجیها است و اینکه اخراجیها اسیر شده و به اردوگاهی به سرپرستی رسول میروند از طرفی خانواده آنها که قصد مسافرت به مشهد را داشتند با ربودن این هواپیما و نشستن رباینده در عراق، صدام حسین قصد سوءاستفاده تبلیغاتی دارد و به افراد درون اردوگاه دستور میدهد که در روزی آهنگ لیلی ر...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 6
محمد رمضانی فرزند نابینای هاشم که در مدرسه نابینایان تحصیل میکند برای گذراندن تعطیلات به خانه بازمیگردد. هاشم که پس از مرگ همسر خود با مادرش زندگی میکند، تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد. او به همین منظور محمد را به کارگاه نجاری میفرستد. مادر هاشم که به نشان اعتراض در مقابل این اقدام خانه را ترک کرد...
کارگردان: مجید مجیدی
رای کاربر: 6
پسرکی به نام علی کفشهای خواهرش را گم میکند. از آنجایی که زهرا کفش دیگری ندارد و پدر هم توانایی مالی خرید کفش نو را ندارد، قرار میگذارند که صبحها زهرا کتانی علی را بپوشد و ظهر علی با کتانی به مدرسه برود. با وجود تلاشی که زهرا برای بهموقع رساندن کفشها میکند، اما علی هر روز دیر به مدرسه میرسد ت...