فاطمه شریعتی

رای کاربر: 6

پدر یک خانواده در شهری ساحلی فوت می کند. عبدل، پسر نابینای او با تشویق دوستان و مادرش در یک لنج مسافرکش مشغول کار می شود و بر اثر تلاش خود به سمت ناخدای لنج ارتقاء می یابد و زندگی خود و خانواده اش را سر و سامان می دهد.

کارگردان: حسن هدایت

رای کاربر: 6

داستان درباره ی ورود و توسعه ی سینما و سینماداری در ایران است و وصف مشاجره های موسیو روسی خان و موسیو آقایوف که جیره بگیر سفارت خانه های روسیه ی تزاری و بریتانیای کبیر هستند. فردی به نام قراچه داغی که از مجاهدان مشروطه است، جوانی به نام معلا را نصیحت می کند که خود را در راه توسعه ی سینما مانند عوامل...

کارگردان: محمد بزرگ‌نیا

رای کاربر: 6

کشتی آنجلیکاـ که محموله ی آن طلا و هدایایی از طرف فردیناند، پادشاه پرتغال، بران شیوخ امارات عربی است - در جنگ کشتی ها به قعر آب فرو می رود. سال ها بعد احمدبیک، که نقشه ی محل فرو رفتن کشتی را به دست آورده است، با جلب همکاری حاکم شیراز، به شرط تقسیم غنایم، با پسر حاکم و یک کشتی بادبانی عازم محل می شون...

کارگردان: کامبوزیا پرتوی

رای کاربر: 6

گلنار با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. باد دستمال آبی او را، که یادگار مادرش است، با خود می برد. گلنار در پی دستمال به جنگل می رود و راه را گم می کند و گرفتار خاله خرسه می شود. خرس ها او را برای انجام کارهای روزانه و پختن کلوچه پیش خود نگه می دارند. پدربزرگ...

کارگردان: امیر توسل

رای کاربر: 6

جوانی پرتلاش و جویا، در جریان یک تصادف نابینا می‌شود، این حادثه او را دچار افسردگی، انزوا و ستیز با خود می‌سازد. مدت زیادی نمی‌گذرد که وی با توجه و آگاهی از توانایی‌های خود و تلاش در جهت شکل دادن زندگی‌اش، متدرجا بر مشکلاتش فائق آمده و به زندگی باز می‌گردد.

کارگردان: بهرام بیضایی

رای کاربر: 6

باشو کودکی که خانواده و کاشانه‌اش را در بمباران از دست داده، ناخواساته و گریزان به منطقه‌ای بسیار دور از جنگ می‌رود. اما در این محیط همه چیز برایش غریب و ناشناخته است. نائی، زنی که شوهرش در سفر است، باشو را در مزرعه خود یافته و به او پناه می‌دهد. نائی برای هماهنگ نمودن باشو با محیط تازه تلاش می‌کند....

کارگردان: اکبر خامین

رای کاربر: 6

«شکوه» که به تازگی پس از دریافت تخصصش در رشته‌ی پزشکی، از خارج به وطن بازگشته است. پس از بررسی همه جانبه تصمیم می‌گیرد که به یاری پدرش که تاجر فرش است و خانم دکتر «کوهی»، در شهر زادگاهش کلینیکی دایر کند و به این منظور، امیدوار به همکاری عمویش دکتر «مشتاق» است. اما دکتر «مشتاق» در روستای دورافتاده‌ای...