به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: رضا قهرمانی
رای کاربر: 7
یک زوج جوان تصمیم میگیرند از پرورشگاه پسری را به فرزندی قبول کنند. آن ها از میان فرزندان آنجا، پسری به نام منرو (علی صادقی) را انتخاب می کنند اما این پسر…
کارگردان: محمود معظمی
رای کاربر: 7
روایت این اثر، داستانی از یک عشق، دیرینه و اتفاقات کهنه است که با برگشت نازلی به خانه باغ پدری اش، دوباره دستخوش تازه کردن عشق قدیمی اش و اتفاقاتی نو می شود.
کارگردان: علی عبدی
رای کاربر: 7
یک گروه گنگستری تشکیل شده از کودکان طغیانگر، ذخایری از چکهای قیمتی را پنهان کرده بودند که توسط گروه گنگستری رقیب به سرقت میرود. در گیر و داد این ماجرا چند تن از سارقین کشته و زخمی میشوند که با دخالت نیرویهای امنیتی و بحث شبکه نفوذ همراه است.
کارگردان: محسن تنابنده
رای کاربر: 7
به جان نیاز، قصاص بخوای بچه رو میگیرم طلاقت میدم جان یه دونه دخترمونو قسم خوردم که بدونی اینکارو میکنم به جان نیاز.
کارگردان: آرش رییسیان، هانا کامکار
رای کاربر: 7
روایتی از فعالیتهای موسیقیدانهای جوان در دهه پنجاه خورشیدی است که تلاش کردند به شکل دیگری به موسیقی ایرانی نگاه کنند و امروز، اعضای آن همگی از استادان موسیقی ایرانی به شمار میآیند.
کارگردان: علی احمدزاده
رای کاربر: 7
داستان این فیلم دربارهٔ عدهای جوان است که به قصد رفتن به یک مهمانی از شمال عازم «شهر تهران» میشوند.
کارگردان: علی ابراهیمی
رای کاربر: 7
داستان دختری به نام مریم است که مجبور میشود شبی بیرون از خانه بماند. بیرون ماندن او یکسری اتفاقات برای او و خانوادهاش در پی دارد که...
کارگردان: کیوان کریمی
رای کاربر: 7
در فضایی رویاگونه که تمامی عناصر، شخصیتها و خیابانها همگی بینام هستند و تنها هویت آشکار و حاضر شهر تهران است، یک وکیل، همانند خیلیهای دیگر کار میکند و در آپارتمانی که هم دفتر کار و همخانهاش است تنها زندگی میکند. در یک روز سرد و بارانی، مردی سراسیمه وارد آپارتمانش میشود، کوتاه و مشوش با او ص...
کارگردان: امیر کرم یزدی
رای کاربر: 7
این فیلم نگاهی بر پدران و مادرانی دارد که در اسایشگاه سالمندان زندگی میکنند.
کارگردان: رسول صدرعاملی
رای کاربر: 7
مهتاب و آوا دانشجوی سال دوم دانشکده هستند، آنها برای یک تور از تهران به اصفهان میروند و در این تور اتفاقهایی برای آنها رخ میدهد...
کارگردان: بایرام فضلی
رای کاربر: 7
یدالله یک سال است زنش را از دست داده و حالا غمگین است. او شبها در خانه بزرگ و قدیمیاش تنهاست تا این که اتفاق جدیدی برایش رخ میدهد.