به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حمید رخشانی
رای کاربر: 4
یک آموزگار (سعید رحمانی) پس از چند سال زندگی با همسر خود (پروانه) اینک تمامی باور و اندیشه خود را از یک زیستن بیهوده و بی ثمر یافته و در صدد جدائی از همسرش برمیآید. بافت اصلی داستان جدال و کشمکش ایندو در ادامه زیستن و جدائی است. در ساعاتی پس از جدائی رسمی، ایندو ادامه زیستن را میپذیرند، اما تقدیر ...
کارگردان: حسن محمدزاده
رای کاربر: 4
اسماعیل همسرش را از دست میدهد . علی فرزند خردسال او نگران اینست که پدرش او و خوتهر کوچکترین "سونا" را وادار به پذیرفتن نامادری میکند. این نگرانی به خاطر شواهد و شایعاتی است که او از همکلاسش "اسد" در مورد ظلمهای نامادریش شنیده و دیده است. به همین لحاظ سعی میکند فقدان مادر را به هر نحوی که شده جب...
کارگردان: جمشید حیدری
رای کاربر: 4
اوائل جنگ است. دو خانواده جنوب شهری (آقا کمال، آقا رحمت) در رویاروئی جنگ قرار میگیرند. جواد پسر "آقا کمال" به جبهه رفته و به شهادت میرسد. "علی" پسر "آقا رحمت" از ایران میگریزد و به آلمان غربی میرود. آقا رحمت خود به جای علی به جبهه میرود و علی در آلمان با تحمل سختیها و رنجهای فراوان و دست یابی ...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
رای کاربر: 4
"گرگو" یک آمریکائی مست با نام "رپ" را که در خطر غرق شدن است، نجات داده و او را به خانهاش میبرد. "رپ" بعد از اینکه خود را باز مییابد قصد تجاوز به همسر گرگو_ مروارید_ را میکند که وسیله او سخت مجروح میشود. گرگو که برای برپا کردن قهوهخانه نخلستانش را فروخته و حالا به کسادی رسیده است، چهرهای ندار...
کارگردان: ناصر محمدی
رای کاربر: 4
روستایی در کویر بر اثر بارندگیهای مناسب مزارع پرمحصولی دارد. اهالی این روستا اکثراٌ گندم کشت کردهاند و به علت فراوانی محصول آینده خوبی را پیش رو دارند و هرکدام در این فکر هستند که آرزوهای خود را عملی سازند. دوران خوشحالی آنها زیاد طول نمیکشد و روستا مورد حمله ملخ قرار میگیرد. ملخها مزارع گندو را...
کارگردان: احمد نیکآذر
رای کاربر: 4
"رحمان" صاحب دو فرزند به اسامی "سیفالله" و "حجت" است. حجت از روستا به شهر میرود و در کارخانهای مشغول کار میشود. سیفالله دائماٌ در فکر رفتن به شهر نزد حجت است. رحمان با پدر پیر و افلیجش در روستا به زندگی فقیرانهاش ادامه میدهد (بابا حمزه_ پدر رحمان_ از معالجه پاهایش در شهر ناامید و مجدداٌ به رو...