به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: سیفالله داد
رای کاربر: 1
سال 1948، شهر حیفا در فلسطین در شرف اشغال قرار دارد. دکتر «سعید» به همراه همسرش «لطیفه» و فرزند خردسالش «فرحان» که در این شهر زندگی میکنند به اجبار باید این شهر را ترک کنند، اما در این هنگام «صفیه» مادر «سعید» وارد حیفا میشود و...
کارگردان: ابوالقاسم طالبی
رای کاربر: 1
رژیم اشغالگر قدس جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی به موساد دستور میدهد تا طرحی نو تهیه و نتیجهی عملیات را اعلام کند. سازمان موساد برای اجرای طرح خود هفت مزدور را روانهی ایران میکند. وزارت اطلاعات که به این توطئه پی برده، شش نفر از مزدوران را شناسایی و بعضی از آنان را دستگیر میکند؛ اما افراد باز...
کارگردان: جمال شورجه
رای کاربر: 1
پس از فتح خرمشهر توسط رزمندگان اسلام، جامعه بینالملل برای تجدید روحیه ارتش بعثی تلاش میکند تا کنفرانس غیرمتعهدها را در بغداد برگزار کند و فعالیت تبلیغاتی خود را بر امن بودن شهر بغداد متمرکز میکند. ایران به عنوان عضو غیرمتعهدها و کشور در حال جنگ با عراق، به محل برگزاری کنفرانس اعتراض میکند و با ی...
کارگردان: شفیع آقامحمدیان
رای کاربر: 1
«سیامک» و «طاهره» زوج جوانی هستند که به تازگی ازدواج کردهاند و با هم تفاهم ندارند. «سیامک» قبلاً رانندهی سفارت بود و حال در یک آژانس اتومبیلهای کرایه کار میکند. «طاهره» لیسانسهی کتابداری است. آنها سفری را با یک مسافر خارجی آغاز میکنند و ناخواسته درگیر ماجرایی میشوند که در انتها پرده از یک جر...
کارگردان: سیامک شایقی
رای کاربر: 1
«منوچهر شایان» مدیرعامل یک آموزشگاه هنری است. او که چند سال پیش همسرش را از دست داده است، قصد ازدواج دارد اما فکر میکند قبلاً باید «کمند» دختر نوزده سالهاش را شوهر دهد. «کمند» راضی به ازدواج نیست، چون میبیند در صورت ازدواج کسی نیست از خواهر کوچکش که از ناحیهی پا معلول است، مواظبت کند. از طرفی «ک...
کارگردان: غلامحسین لطفی
رای کاربر: 1
«سرکار خراسانی» پس از انتقال به تهران، در یک شب به دزدی به نام «جعفر» برمیخورد، اما دزد از دستش فرار میکند. خواهر «سرکارخراسانی» با برادر «جعفر» آشنا میشود. خانوادهی جعفر به خواستگاری دختر میروند و جعفر حیلههایی به کار میگیرد تا با «سرکار خراسانی» رو در رو نشود. سرانجام در شب عروسی طی اتفاقی ...
کارگردان: علی درخشی
رای کاربر: 1
«غلامحسین» نوجوانی است چهارده ساله که برای کمک به امرار معاش خانواده در فروشگاهی کار میکند. یک روز او باعث میشود که یکی از تلویزیونهای فروشگاه به زمین بیفتد و بشکند. «فریدون» جوان بیست سالهای که در مغازهی مجاور کار میکند به «غلامحسین» کمک میکند تا صاحب مغازه متوجه قضیهی شکستن تلویزیون نشود. ...