به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حسین مختاری
رای کاربر: 5
مهرخ و جلال سعی در ارتباط برقرار کردن با دانش آموزان خود و حل مشکلات آنان را دارند که پدربزرگ در هر برنامه هم دوش داماد و دخترش در امور اصلاح و تربیت جامعه و جوانان می شود. این برنامه به نوعی ارتباط بین معلم و دانش آموز را به شیوه عقلایی مورد بررسی قرار می دهد
کارگردان: اصغر فرهادی
رای کاربر: 8
داستان به نقل از وبگاه سیمای ایران در مورد "گروه جدیدی برنامهساز، شامل چند جوان با روحیات مختلف است، که تولید برنامهٔ «در شهر» (از برنامههای اجتماعی پرمخاطب و موفق شبکهٔ تهران) را در دست گرفته، و در هر برنامه با پرداختن به موضوعی، گزارش تهیه میکنند، که این گزارش آنها را با داستانی پیوند میدهد."
کارگردان: بهرام زرین پور
رای کاربر: 7
«هتل پیادهرو» رستوران کوچکی است که تمام مسافرانی که به کیش میآیند حتما باید به آن سری بزنند. این رستوران را «خانم جان» و «بایرام» مدیریت میکنند. روبروی این رستوران، هتل بزرگی است که رونق خوبی ندارد به خاطر همین مدیریت این هتل تصمیم میگیرد کاری کند که این رستوران تعطیل شود...
کارگردان: مهران غفوریان
رای کاربر: 8
این مجموعه شامل کاراکترهایی هم چون هژیر، هژیر، هژیر، هژیر، عمو خسرو، شیرین، فرشته خانم (زن هژیر)، سهراب محمودی و ... است. هژیر که در آنها نسبتاً عاقل تر است و کمتر از جنون رنج میبرد پس از مدتی بیکاری که منجر شد فرشته خانم (زن او) به خانه پدرش فرار کند به شغل مسافر کشی روی آورد. هژیر کاراکتری است خل...
کارگردان: سید ضیاءالدین دری
رای کاربر: 10
منصور ادیبان که تحصیل کرده رشته حقوق در فرانسه است، پس از شکست در رقابتهای انتخاباتی مجلس، با حمایت مستانه دختری از طبقه رجال، در انتخابات دوره بعدی مجلس پیروز میشود. وی تحت تاثیر مستانه با انگلیسیها آشنا شده و از این رهگذر تغییرات اساسی در زندگی خصوصی و تفکرات قبلیاش پدید می آید و...
کارگردان: فرامرز قریبیان، احمد رمضانزاده، کاوه دژکام، حمیدرضا صلاحمند، مرجان محتشم، احمد زینالزاده، مجید جعفری شیرازی
رای کاربر: 7
در یک آژانس مسافربری، رانندهها و مسافران، ماجراهایی میآفرینند. آژانس دوستی، نشانگر شادی و غم، خوشی و ناخوشی رانندگان و مسافرانی است که هر کدام، در گیر و دار زندگی، بازیگر نقش اصلی زندگیشان هستند...
کارگردان: محمدحسین لطیفی
رای کاربر: 7
آقای «اسکویی» پس از سالها تلاش به ثروت عظیمی رسیده و یکی از پولدارترین مردمان شهر است اما اصلا از این موضوع خوشحال نیست. «اسکویی» کارمندی خوش قلب به نام «عماد» دارد که از زندگی فقیرانهاش راضی است. او تصمیم میگیرد عماد را امتحان کند، به همین خاطر کُتی که باعث پولدار شدنش بود را به عماد هدیه میده...