به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: پرویز شهبازی
رای کاربر: 5
داستان دختر و پسری است که در تهران گردیهای خود با مردی برخورد میکنند که مشکلی دارد. آنها سعی میکنند راهحلی برای این مشکل پیدا کنند...
کارگردان: منوچهر هادی
رای کاربر: 5
ناصر و خانوادهاش به سفری سیاحتی به برزیل دعوت میشوند. آنجل، دختری برزیلی، او را با نامزد سابق خود اشتباه میگیرد و…
کارگردان: سعید روستایی
رای کاربر: 7
خانوادهای در تدارک مراسم عروسی دختر خانواده، سمیه، هستند؛ اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد میکند که درنهایت باعث ماجراهایی میشود...
کارگردان: نرگس آبیار
رای کاربر: 8
قصهی زندگی یک خانواده یزدی بین سالهای 57 تا 62 است. روایتی از زندگی چهار کودک با نامهای بهار، نادر، کمال و مریم که همراه پدرشان غفور و مادربزرگ در دهه 50 خورشیدی نفس میکشند! دنیای این کودکان دنیایی است پر از رویاهای زیبای کودکانه که قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد...
کارگردان: احسان بیگلری
رای کاربر: 7
خسرو نام پسر جوانی است که به بیماری اختلال دو قطبی مبتلا است و برای درمان این بیماری مجبور شده چند هفتهای در خانه برادر بزرگتر خود به سر ببرد...
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
رای کاربر: 6
آقای عزیزی که سرپرست بخش تعمیرات و نگهداری پالایشگاه آبادان است برای مراسم خواستگاری دخترش آماده میشود و ستاره دختر دیگرش در همان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان همدانشگاهیاش را دارد. پدرش به دلایلی به این سفر مشکوک است و این آغاز ماجراست...
کارگردان: ابراهیم ابراهیمیان
رای کاربر: 5
داستان احمدرضا مقدم، استاد برجسته و با سابقهی دانشگاه است که شک و تردیدهای همسرش مهتاب به ارتباط او با یکی از دانشجویانش، بسترساز فاجعهای غیرقابل پیشبینی میشود...
کارگردان: مصطفی کیایی
رای کاربر: 5
پشت هر آدمی یه داستانی هست و پشت هر داستانی یه آدم، بهتره قبل از هر قضاوتی یکم صبر داشته باشیم...
کارگردان: بهنام بهزادی
رای کاربر: 7
داستان مادری که بنا به توصیه پزشک باید به علت آلودگی هوا، مابقی عمر خود را خارج از شهر تهران سپری کند، همین امر سبب مشکلاتی بین دو دختر وی میشود...
کارگردان: رامبد جوان
رای کاربر: 6
ما به این ته سیگار رژ لبی مشکوکیم. اما این به ما کمکی نمیکنه!
کارگردان: احسان عبدیپور
رای کاربر: 6
فائز، مسیح، آتنا و حمزه، روزهای کسالتبار و خمودهی حوالیِ سی سالگیشان را پشت سر میگذارند. ورود شیرزاد که پنج سال است زندگیاش را روی دریا و درون کشتی میگذراند، همراه با یک کشتی فرانسوی، اتفاقی و ناخواسته، ریتم زندگیشان را عوض میکند. یکباره چشم باز میکنند، تا میانهی یک بازی غریب ایستادهاند. ...