به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: سیامک اعتمادی
رای کاربر: 5
«حاج محسن»، قهرمان سابق تیم کشتی و مدیر و مربی باشگاه پولاد، با شور و شوق به تعلیم کشتی گیران جوان مشغول است. همسر «محسن» فوت می کند و او بر اثر ضربه ی روحی دچار یأس و سرخوردگی می شود. «محسن» از کارش باز می ماند و باشگاه در شرف تعطیل شدن قرار می گیرد. در موقعیتی که اعضای باشگاه متفرق می شوند آقا «جم...
کارگردان: شهرام اسدی
رای کاربر: 5
تیوای بشیر، قاطرچی پیر که آشنا به جاده های نرفته و پنهان است، این بار اجیر شده مرد زرگری است که در اثر بمباران شیمیایی نابینا شده است. زرگر به خاطر آنچه همراه خود دارد و نیز به خاطر عدم اطمینان به قاطرچی نگران است و این نگرانی با پیوستن عده ای دیگر از آسیب دیدگان فزونی می گیرد و این تازه آغاز سفری ه...
کارگردان: بزرگمهر رفیعا
رای کاربر: 5
در سال 57، به هنگام وقوع انقلاب اسلامی، بازپرس دادگر ضمن بررسی پرونده کامپیوتریزه کردن سیستم بایگانی سازمان تأمین خدمات اجتماعی (وزارت بهداری) که توسط یک شرکت آمریکایی انجام می شد، به یک سری اعمال خلاف از جمله حساب سازی و رشوه خواری پی می برد و جمعی از مسئولین آمریکایی شرکت و همدستان ایرانی آنها را ...
کارگردان: مهدی صباغزاده
رای کاربر: 5
امیر جلال الدین، پاورقی نویس قدیمی مطبوعات، حاضر نیست خود را با شیوه نوشتاری مطبوعات جاری همساز کند. او به پند و اندرزهای همسرش و نویسنده جوانی که سالها پیش شاگردش بوده اعتنا نمی کند. وقتی پس انداز امیر جلال الدین ته می کشد، سر و کله سمسار محله و همسایه بساز و بفروش او برای تصاحب عتیقه ها و خانه درن...
کارگردان: مهدی فخیمزاده
رای کاربر: 5
دونفر با سوء استفاده از شرایط خاصی که جامعه در بعد از انقلاب داشت، شروع به مالاندوزی میکنند و در نهایت وقتی به هدف خود میرسند رو در روی هم قرار میگیرند و قصد نابودی یکدیگر را دارند. در این مرحله با مرگ روبرو میشوند که چهرهی خود را به آنها نشان میدهد. حال زندگی به گونهای دیگر جلوهگر میشود ...
کارگردان: علی قویتن
رای کاربر: 5
«قدیر» پسر جوانی است که از اوایل جنگ تحمیلی به همراه بازماندگان خانواده، پدر، برادر کوچکتر و دخترعمویش ساکن تهران شده و در بنگاه معاملات ملکی «خانبیگی» کار میکند. «خانبیگی» زمینهای جنوب را با قیمت ناچیزی از مهاجرین میخرد. «قدیر» که آرزوی خرید خانهای در تهران و ازدواج با دخترعمویش را دارد، سران...
کارگردان: فریال بهزاد
رای کاربر: 5
اخترشناس کهن سالی پس از تشخیص دادن تاریخ کسوف سه نوه اش رشید، جمشید و خورشید را به سرزمین عسلی می فرستد تا طلسم غول سنگی را که آسایش اهالی را سلب کرده است، بشکنند. کوچک ترین برادر به نام خورشید شجاعانه با کوه غول سنگی به مبارزه بر می خیزد و به کمک دختر عمویش ترمه و کودکان پر نشاط سرزمین عسلی و راهنم...
کارگردان: عبدالجبار دلدار
رای کاربر: 5
«علی» پسربچهی نه ساله، به علت مشغلهی زیاد پدرش که ناخدادوم نیروی دریایی است، به سوی عمویش «مسعود عباسچی» کشیده میشود. «مسعود» مهناوییکم نیروی دریایی و شاغل در ناوشکن سهند است. او که جوانی متعهد و باایمان است، تمام اوقات فراغتش را با «علی» میگذراند و با هم لحظات شادی دارند. «علی» که از عمویش تأث...
کارگردان: محمدرضا سرهنگی
رای کاربر: 5
رضا برای خواهرش سارا عروسکی نوازنده می خرد. فروشنده به او دو شکلات می دهد که یکی را برای خودش بردارد و دیگری را به سارا بدهد. ولی رضا از دادن شکلات به سارا خودداری می کند و عروسک دیگر نی نمی زند. سارا نگران می شود و رضا در پی یافتن فروشنده برای پی بردن به ناراحتی عروسک به کارگاه عروسکی هدایت می شود ...
کارگردان: داریوش فرهنگ
رای کاربر: 5
پسرکی بازیگوش و خیالاتی دائم از سوی پدرش سرزنش و تحقیر می شود. او در عالم خیال خود را «زورو» می پندارد و با گروهی گنگستر که دزدان دوچرخه هستند، درگیر می شوند. روزی او همراه اعضای خانواده به شهربازی می رود و به دست گروه گنگسترها دستگیر می شود. غیبت او اعضای خانواده را نگران می کند و پدر که نسبت به سر...
کارگردان: ابوالفضل جلیلی
رای کاربر: 5
«ایلیا» نوجوانی است تنها که در کورهپزخانهای سنتی کار و زندگی میکند. «لیموآ» دخترکی است که به همراه مادرش، در فصل کار، به زندگی او پیوسته است. «ایلیا» دچار زمزمهی وهمی است که انگار او را میخواند و فقط نقش دست «لیموآ» بر خشت خام است که در پختگی کوره او را آرام میکند؛ نقشی که عاقبت در عمق چاهی پر...
کارگردان: مجید قاریزاده
رای کاربر: 5
«احمد» بعد از سالها دوری از وطن و خسته از زندگی در خارج از کشور، به زادگاهش برمیگردد و مشتاقانه به دیدار تنها فرزندش «علی» میشتابد... «پروانه» همسر سابق «احمد» با مرد نااهلی به نام «کریم» ازدواج کرده و در کارخانهای برای گذراندن زندگی مشغول کار است. «احمد» به دیدار «پروانه» میرود تا بتواند «علی»...