به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: سید جمال سید حاتمی
رای کاربر: 3
دخترک تازه به انگشتانش لاک زده بود که روزگار صورتش را نقاشی کرد...
کارگردان: حسن معجونی
رای کاربر: 3
ستوان اینیشمور نمایشی طنز درباره جنبش های ایرلندی ها برای آزادی است.
کارگردان: حمیدرضا قربانی
رای کاربر: 3
دعوای دو برادر بحرانی را در خانواده ایجاد میکند، مادر این خانواده و دو عروسش که در سه طبقهی یک خانه زندگی میکنند سعی میکنند هرکدام به تنهایی بار مشکلات پیش آمده در زندگیشان را به دوش کشند...
کارگردان: ابراهیم ابراهیمیان
رای کاربر: 3
داستان احمدرضا مقدم، استاد برجسته و با سابقهی دانشگاه است که شک و تردیدهای همسرش مهتاب به ارتباط او با یکی از دانشجویانش، بسترساز فاجعهای غیرقابل پیشبینی میشود...
کارگردان: نگار آذربایجانی
رای کاربر: 3
فصل نرگس روایت آدمهای معمولی است که در وا نفسای امروز و در جهانی که میل به خودشیفتگی و خود محوری دارد، شفافیت روح و ذهنشان را از دست ندادهاند و مفهوم احساس خوش ناشی از انسانیت و نوعدوستی را به درستی درک میکنند
کارگردان: محمدرضا امامقلی
رای کاربر: 3
این مستند روایتی است از ۲۸ ماه نخست وزیری دولتِ ملیِ دکتر مصدق؛ روایتی که تجربهٔ ملتِ ایران را برای نسلِ امروز بازگو می کند؛ روایتی که همه می دانند ولی کسی یارای گفتنش را ندارد.
کارگردان: سید رضا خطیبی
رای کاربر: 3
در یک مراسم عروسی کودکان را به محل برگزاری جشن راه نمیدهند و به کلبهای در انتهای باغ تبعید میکنند. بچه ها متوجه میشوند برگزارکنندگان مراسم قاچاقچی مواد مخدر هستند، لذا تصمیم میگیرند تا جشن را به هم بزنند و این آغاز ماجرا است.
کارگردان: سید جلال دهقانیاشکذری
رای کاربر: 3
طوبی: امشب عروسی امیرحسینِ، دوتامون خوشحالیم ...من نباید اون حرفها رو میزدم، فقط بهم بگو چرا چهار بار چشمت و بازبسته کردی ... منظور خاصی داشتی میثم ؟
کارگردان: حسن ناظر
رای کاربر: 3
داستان یوسف، جوان روایتگر زندگی فرهاد (امیر آقایی) است که برای درمان دخترش به پول زیادی احتیاج دارد و حاضر است برای تهیه این پول هر چیزی را بفروشد، حتی خودش...
کارگردان: کلودیا سوراچه
رای کاربر: 3
دوعاشق ، دو پیکر که همیشه آماده برای بیرون رفتن در شب هستند ،لباسهای زیبا بر تن می کنند با موهای کوتاه شده زیبا و گردنبندی مرواریدی و کفشهای براق و پولیش شده. آنها دیوانه وار حرکت می کنند و در جلوی آئینه ای که اسم آنها به صورت سایه ای باریک به آن حک شده است می ایستد – جنگ شروع می شود.