به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: جعفر پناهی
رای کاربر: 7
زمان تحویل سال نو نزدیک است. «راضیه» از مادرش پول میگیرد تا برای سفرهی هفتسین ماهی قرمز بخرد، اما پولش بین راه گم میشود. او در جستجوی پول گمشدهاش با کسانی آشنا میشود؛ کسانی که نمیتوانند سر سفرهی هفتسین در کنارش باشند، اما هریک به نوعی سعی میکنند تا «راضیه» را یاری کنند تا به مقصودش دست یا...
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
رای کاربر: 7
در آغاز جنگ تحمیلی، ارتش بعثی شهرکی مرزی را اشغال میکند. اهالی شهر شتابزده به کوهها پناه میبرند. تنی چند در شهر ماندهاند. دخترکی در میان اجساد زنده مانده است. او هنگام گریز نوزادی را مییابد. حال او مادری است که در هنگامهی جنگ باید نوزادش را نگهداری کند...
کارگردان: بهرام بیضایی
رای کاربر: 7
باشو کودکی که خانواده و کاشانهاش را در بمباران از دست داده، ناخواساته و گریزان به منطقهای بسیار دور از جنگ میرود. اما در این محیط همه چیز برایش غریب و ناشناخته است. نائی، زنی که شوهرش در سفر است، باشو را در مزرعه خود یافته و به او پناه میدهد. نائی برای هماهنگ نمودن باشو با محیط تازه تلاش میکند....
کارگردان: ابوالحسن داوودی
رای کاربر: 7
داستان چند جوان است که در یک قرار اینترنتی با یکدیگر آشنا شده و به دنبال یک شوخی و شرطبندی در مسیری پیچیده و دلهرهآور میافتند، مسیری که درک جدیدی از زندگی و اجتماع را برای هرکدامشان رقم میزند.
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
رای کاربر: 7
«حسن» و «گلدونه» به قصد یافتن پدرشان از پرورشگاه میگریزند؛ اما جستجوی آنها به نتیجه نمیرسد و خسته و گرسنه به گربههای ولگرد کوچه و خیابان برمیخورند. گربهها به امید اینکه اگر پدر بچهها را پیدا کنند به وضعیت و موقعیت خوبی دست پیدا خواهند کرد، جستجوی گستردهای را آغاز میکنند؛ اما وقتی سرانجام پد...
کارگردان: کامبوزیا پرتوی
رای کاربر: 7
نوجوانی به نام جواد، که پدرش در زندان است، روز عید ماهی قرمزی به دست می آورد و به خانه می برد. مادر او را سرزنش می کند و می خواهد که ماهی را آزاد کند، زیرا معتقد است وقتی پدر در زندان است محبوس کردن ماهی شگون ندارد. جواد، که برای به چنگ آوردن ماهی با یکی از همسن و سال های خود گلاویز شده بوده است، با...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
رای کاربر: 7
«مجید» که در نانوایی کار میکند، شعرش را برای چاپ به یکی از مجلات فرستادهاست و در آرزوی مشهور شدن به سر میبرد. «مجید» با پیداکردن صفحات پراکندهای از کتاب «بینوایان» به خواندن این کتاب علاقهمند میشود، اما امکان دسترسی به آن را ندارد. «مجید» کتابی به قطع «بینوایان» از کتابخانهی شوهرخواهرش برمید...