به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: رضا اعظمیان
رای کاربر: 4
دخترک کرد مرزنشین صبح زودی به هنگام پر کردن تنگ آب از نهر مقابل کلبه با پیکر خون آلود دو سرباز که از دو جبهه ی مختلف هستند مواجه می شود. دخترک که برای حل سئوالش سعی در ارتباط برقرار کردن با آنها دارد به همراه خانواده تلاش می کند تا به آنها کمک نماید و این آغازی برای شروع ماجراست....
کارگردان: جمیل رستمی
رای کاربر: 4
روستایی خشک و ساکت و مردمی که در تمنای باران،برف، روژین در خیال گریز از تقدیری ناخواسته، پناه روژین به آشنایی غریب و این پایان ماجرا نیست.
کارگردان: رخشان بنیاعتماد، محسن عبدالوهاب
رای کاربر: 4
اسماعیل ، پسر گیلانه ، برای رفتن به جبهه آماده میشود. او در هنگام رفتن ، با نامزدش خداحافظی میکند . سیگل نیز که با شوهرش در تهران زندگی میکرده است ، چندی است که از شوهرش ، رحمان ، بی اطلاع است و نزد مادرش زندگی میکند . روزی سیگل برای کسب خبری از رحمان ، با مادرش عازم تهران میشوند . در راه ، ...
کارگردان: رسول صدرعاملی
رای کاربر: 4
دختری به نام آیدا متوجه میشود پدرش با زن غریبهای رابطه دارد. یه اسم، یه قیافه، یه کلمه، یه زن که یه دفعه به شدت پرتاب می شه به درون ذهن آیدا که هفده سال دارد، بارها و بارها آیدا آن را از فکرش خارج میکند؛ اما دوباره زشتتر و بدتر برمیگردد سر جایش و مثل خوره به جان آیدا میافتد، زن غریبهای که به ن...
کارگردان: محمد رسولاف
رای کاربر: 4
عدهای از مردم بیخانمان که در یک نفتکش متروکه در سواحل جنوبی ایران زندگی می کنند و روزگار میگذرانند.
کارگردان: سید رحیم حسینی
رای کاربر: 4
جوانی ساده دل و روستایی به خاطر اشتباهی که صورت میگیرد به جای نگهداری از حیوانات گردان که مسئولیتش به او محول شده بود از خط مقدم جبهه سر در میآورد جایی که برادرش فرمانده آنجاست. او به شدت از حضور سهراب در منطقه عصبانی می شود. از طرفی سهراب دل درگرو دختری از هم ولایتی هایش دارد، اما اخبار غیرمنتظره...
کارگردان: ایرج کریمی
رای کاربر: 4
زوجی جوان به نامهای کاوه و آبان که قهرمان قصهی ما را ترک نمودهاند باعث ایجاد بهانهای میشود تا بیژن و علی و سعید به دنبال آنان روانه باغهای چون بهشت کندلوس شوند و در این سفر پر رمز و راز ما را به لایه های درونی عشق برسانند.
کارگردان: قاسم جعفری
رای کاربر: 4
سامان و تبسم که قبل از سفر سامان با یکدیگر نامزد بودند حال که سامان بعد از ۵ سال پناهندگی به کشور برمیگردد تبسم به استقبال او رفته و به او میگوید که دیگر ادامه رابطه آنها ممکن نیست چون او سه ماه است که ازدواج کرده. سامان آشفته می شود و بیژن برادرش که حال او را می بیند، سعی میکند دلداریاش بدهد. ...