به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: بهمن گودرزی
رای کاربر: 4
همیشه تو زندگیم دنبال یه پاس طلایی بودم ولی بهم پاس که ندادن هیچ، خودشون توپ رو کردن تو گل! اونا شدن غزال تیزپا، من شدم شیر، بی یال...
کارگردان: حسین قناعت
رای کاربر: 8
این فیلم با مخاطب قرار دادن خانوادههای ایرانی به خصوص دانش آموزان و نوجوانان تلاش دارد تا فرهنگ حمایت از کالای ایرانی را به آنان آموزش دهد.
کارگردان: هاتف علیمردانی
رای کاربر: 6
روایت خانوادهای که در دهه شصت در شهر زنجان زندگی میکنند. خانوادهای که جنگ و فضای آن سالها تأثیر زیادی روی زندگیشان میگذارد...
کارگردان: آیدا پناهنده
رای کاربر: 5
مردی که ماهی را دوست داشت بازگشته است. دختری که بهروز را دوست دارد باز میگردد... مردهگان زنده میشوند.
کارگردان: سیدمحمدرضا خردمندان
رای کاربر: 10
همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده میشدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرندهها دور و بر لونه هاشون جیغ میکشیدن. یکی از بچهها قسم میخورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده....
کارگردان: محمدحسین مهدویان
رای کاربر: 9
در محلههای پر آشوب تهران، در پیچاپیچ خیابانها و کوچهها و در پستوی خانهها سرگردان و حیران. آیا این جستجو را فرجامی هست؟
کارگردان: حمید نعمتالله
رای کاربر: 3
فرید مرد میانسالی است که به قرص اعتیاد دارد و همسرش نیز او را ترک کرده و رابطهاش با پسرش نیز چندان درخشان نیست. در این شرایط او تصمیم میگیرد به زندگیاش سر و سامان دهد اما...
کارگردان: مصطفی تقی زاده
رای کاربر: 6
آدمهای عجیبی هستیم... امروزمون با فردا خیلی فرق میکنه...
کارگردان: محسن قرایی
رای کاربر: 8
قاسم کارمند اداره سد معبر شهرداری در تلاش است وضعیت زندگی خود را بهبود ببخشد، اما در این راه با نرگس همسرش اختلافِ نظر دارد...
کارگردان: منیر قیدی
رای کاربر: 9
«ویلاییها» قصه خانوادههای فرماندههان سپاه و ارتش در سال 1365 است. عزیز زن 50 سالهای است که همراه نوههایش وارد مجموعه ویلاها میشود. الیاس نیز راننده بسیجی است که هر وقت وارد مجموعه میشود همه نگران این میشوند که شاید خبر شهادت یکی از فرماندهان را بدهد. پس از مدتی سیما که عروس عزیز است از تهران...
کارگردان: اصغر فرهادی
رای کاربر: 6
روایتگر داستان زوج جوانی است که در حال اجرای نمایشنامه مرگ فروشنده آرتور میلر هستند. رابطه آنها پس از نقل مکان به خانهای که پیشتر زنی به نام آهو در آن ساکن بود، به خشونت کشیده میشود.