به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حسین سهیلیزاده
رای کاربر: 3
این فیلم پیرامون زندگی مردی بهنام طاها ریاحی که تاجر داروست را روایت میکند که با بروز اتفاقاتی دگرگون شده و سرنوشت عجیبی برای او و دخترش رقم میخورد.او پس از سالها به ایران بازمیگردد و به دنبال دختر گمشده خود میگردد... و متوجه میشود که زیور و نادر خواهر زاده و همسر خواهر زادهاش نتوانستهاند از...
کارگردان: رامبد جوان
رای کاربر: 1
برنامه با مقدمهٔ رامبد جوان شروع میشود و پس از آن او و حضار تیتراژ شاد برنامه را میخوانند. بعد، مهمان برنامه را همراه با تشویق به داخل دعوت میکنند. گفتگو با مهمان شروع میشود که با شوخی و خنده همراه است. در پایان از مهمان برنامه خواسته میشود که پنج ثانیه به سمت دوربین لبخند بزند و تا به بهترین ل...
کارگردان: رضا درمیشیان
رای کاربر: 1
نوید دانشجوی ستارهدار و اخراجی برای فراهم آوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بیاخلاقیهای جامعه با خود تمرین میکند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر مورد علاقهاش «ستاره» را از دست ندهد...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 1
فیلم «چ» از روز بیست و پنجم تا بیست و هفتم مرداد 1358 زندگی شهید چمران را روایت میکند.
کارگردان: نرگس آبیار
رای کاربر: 1
پسری جوان به جبهه رفته است. مادر او مش الفت در نبود پسرش روزهای تلخی را میگذراند و منتظر است او روزی از جبهه بازگردد. او نمیداند پسرش اسیر شده یا در جنگ کشته شده است...
کارگردان: Rohit Shetty
رای کاربر: 9
راهول برای بر آورده کردن آخرین آروزوی پدر بزرگش یعنی ریختن خاکستر جسدش در آب های مقدس راهی شهر کوچکی می شود. در آنجا با دختری آشنا می شود که …
کارگردان: سیدرضا میر کریمی
رای کاربر: 1
یونس راننده تاکسی کهنهکار، در پایان یک روز کاری به زن جوانی کمک میکند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقات زیادی در انتظارِ اوست...
کارگردان: سعید آقاخانی
رای کاربر: 10
خروس روایتی از زندگی پدری است که دچار مشکل غیرمنتظرهای میشود. این مشکل خانواده را به تکاپو میاندازد و پسر خانواده با همفکری دوستانش تلاش میکند تا چارهای برای رفع این مشکل بیاندیشند. در نقشه بچهها، مغز متفکر یک خروس است.
کارگردان: سعید سلطانی
رای کاربر: 8
سریال، قصهٔ یک دختر جوانی به نام ستایش را روایت میکند که برای نجات برادرش از خطری که در پی فرار او از خدمت سربازی وی را تهدید میکرد، به دوست برادر خود، طاهر فردوس، پناه برده و با تمهیداتی برادرش را راهی مرز مینماید.