به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: افشین صادقی
رای کاربر: 10
بابا من زن بگیر نیستم: چهار جوان شاغل در یک هتل از مدیر کل درخواست وام ازدواج می کنند. مدیر کل موافقت با درخواست آنها را مشروط به رضایت (مرتضی) برای ازدواج می داند. (مرتضی) همکار آنها پیر پسری 45 ساله است. چهار جوان موضوع وام را با (مرتضی) در میان می گذارند اما......
کارگردان: رسول ملاقلیپور
رای کاربر: 1
پزشکان دلیل وضعیت سعید فرزند سپیده را ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی در زمان جنگ توسط سپیده میدانند. سهیل اصرار دارد تا فرزند را به یک آسایشگاه تحویل دهند اما سپیده مخالفت میکند و...
کارگردان: خسرو ملکان
رای کاربر: 10
دختر یک مرد سنتی پس از ازدواج، زندگی زناشویی ناموفقی دارد پدرش که از این موضوع آگاه شد تصمیم میگیرد برای ازدواج دو دختر دیگرش شرایطی قائل شود بههمین دلیل شرایط مورد نظر خود را در قالب یک بخشنامه روی کاغذ میآورد و از خواستگاران میخواهد طبق مفاد مندرج در آن پا پیش بگذارند.
کارگردان: مسعود نوابی
رای کاربر: 9
دو جوان که برای سرقت به خانهای در شمال شهر میروند که در جریان اطلاعاتی از صاحب خانه قرار میگیرند و...
کارگردان: افشین شرکت
رای کاربر: 1
کودکان نقش اساسی و کلیدی دارند و در روند داستان این کودکان هستند که به بزرگترها با زبان و ترفندهایشان میگویند ما هستیم و وجود داریم
کارگردان: داریوش مهرجویی
رای کاربر: 1
پسر جوانی به نام علی که نوازنده حرفهای و ماهر سنتور و خواننده محبوب نسل جوان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت افسار زندگی را از دست می دهد و به بیراهه میرود. او می گوید همه بدبختی ها از وقتی شروع شد که عشق بزرگ زندگیم، هانیه مرا ترک کرد، اما هانیه زمانی میرود که علی مدتهاست در بند اعتیاد خانمانسوز خود...
کارگردان: محمدحسین لطیفی
رای کاربر: 1
یک مرد جوان خرمشهری در سال 1359 برای اینکه خواهرش بهدست عراقیها نیفتد چالهای در باغچه خانهشان حفر و او را در این چاله پنهان میکند تا به طور موقت از گزند عراقیها که خانه را محاصره کردهاند در امان بماند.
کارگردان: ابوالقاسم طالبی
رای کاربر: 1
دختری به نام حوریه که چندین سال است پدرش، امیرحسین، به دست عراقیها به اسارت گرفته شده، نسبت به خروج های بی موقع مادرش، مریم، از منزل مشکوک است و این شک با تلفن های ناشناسی که به او می شود و در آنها از تصمیم مریم برای ارتباط با یک مرد دیگر صحبت می شود افزایش می یابد…
کارگردان: مسعود دهنمکی
رای کاربر: 10
مجید از اراذل جنوب تهران عاشق دختر پیرمرد عارفی به نام میرزا میشود. میرزا شرط ازدواج مجید و دخترش را سر به راه شدن او میداند. مجید تصمیم میگیرد برای اثبات سر به راه شدن خود به جبهه برود که بقیه دوستانش نیز همراه او میشوند. برای حضور آنها در جبهه، مخالفتهایی وجود دارد اما باضمانت میرزا و یکی دیگ...