به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: پرویز تاییدی
رای کاربر: 3
با آغاز جنگ ایران و عراق گروهی از سربازان مهاجم قصد دارند با تضعیف روحیه ی اهالی یک روستا آن ها را وادار به مهاجرت کنند تا روستا را به تصرف درآورند. عراقی ها به کمک فئودالی به نام احمد صالح در تدارک نقشه ی خود هستند. اما نادختری او، لیلا، با آگاه کردن مردم نقشه را برملا می سازد. اهالی با رخنه به ان...
کارگردان: شهریار بحرانی
رای کاربر: 3
یک آموزگار نهضت سوادآموزی به نام فرزانه وارد روستای پرت افتاده ای می شود تا فرزندان اهالی روستا را باسواد کند. او نسبت به اهالی، به خصوص زنان و کودکان، از هیچ کمکی فروگذار نمی کند. یک شب که باران شدیدی می بارد می کوشد اعتماد زن بدنامی به نام صنوبر را جلب کند. همان شب سخت بیمار می شود و یکی از اهالی ...
کارگردان: فرامرز باصری
رای کاربر: 3
بازپرس «احسانیفر» به دروغ یک قتل عمدی را خودکشی وانمود میکند. خانواده مقتول از هم میپاشد ولی «احسانیفر» مسند قاضی را به دست میآورد. «احسانیفر» از آن پس نمیتواند از کابوسی که تبعات دروغش برای او باقی گذارده، بگریزد... تا اینکه در یک صبح زود با تمهیدی قاضی را وادار میکنند که از خانه خارج شود و...
کارگردان: جهانگیر جهانگیری
رای کاربر: 3
«اصلان»، تنها پسر عطار خوشنام شهر، بر اثر شرارتهای فراوانش ناچار از مهاجرت میشود. «اصلان» که به سبب حمایت و محبتهای بیرویه والدینش، از خودراضی و بیمنطق پرورش یافته، در غربت تجارت تازهای مییابد و میآموزد که در صحنه زندگی، اندیشه، پایداری و اخلاق را سرمشق قرار دهد. «اصلان» در بازگشت، انسان دیگ...
کارگردان: خسرو ملکان
رای کاربر: 3
یک مزاحم تلفنی با خبری دروغ سبب میشود تا «اعظم» که نگران سلامت پسرش «رضا» (دانشجوی رشته پزشکی در شمال کشور) است راهی جاده شمال شود. ساعتی بعد «رضا» به خانهاش میرسد و وقتی موتجه امر میگردد با موتور به جستجوی مادرش میرود. «اعظم» در پاسگاه پلیس راه وقتی مطمئن میشود تصادفی گزارش نشده، خوشحال به من...
کارگردان: حسین قاسمیجامی
رای کاربر: 3
«سید مصطفی موسوی» همزمان دو خبر به دست میآورد، دستیابی به آرزوی دیرینهاش، عضویت در تیم ملی فوتبال و سفر به خارج برای انجام مسابقه و خبر مفقود شدن برادرش «سید مرتضی» در جبهه جنگ... «سید مصطفی» که در دوراهی مشکلی قرار گرفته، سرانجام تصمیم خود را میگیرد و به جبهه میرود، جایی که پدرش نیز در آنجا حاض...
کارگردان: رخشان بنیاعتماد
رای کاربر: 3
«مرتضی الفت» یک کارمند اداری معمولی است که با مشکلات زندگی دست به گریبان است. یک روز به طور اتفاقی صاحب پنجاه هزار دلار میشود. بیآنکه در این مورد به کسی حرفی بزند، سعی در فروش دلارها میکند و برای این منظور پایش به بازار آزاد ارز کشیده میشود...