به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: مسعود کیمیایی
رای کاربر: 8
«صادقخان» رفیق دوران جوانیاش «رضا» را بعد از بیست سال دوری برای عروسی پسرش به تهران دعوت میکند. آنها در این مدت به خاطر سوءتفاهمی یکدیگر را ندیدهاند. بیست سال پیش «رضا» چند روز قبل از عروسیاش با «طلعت»، به زندان میافتد. بعد از انقلاب در همان شهری که زندانی بوده میماند و کار میکند. وقتی به ت...
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 8
یک مجروح شیمیایی برای معالجه به آلمان اعزام میشود. در آنجا خواهر خود را که سالهای پیش از ایران رفته و ساکن آلمان شده است، ملاقات میکند...
کارگردان: کیومرث پوراحمد
رای کاربر: 8
قصهی اول: جدول ضرب - «مجید» ریاضیاش ضعیف است. دبیر ریاضی جدول ضرب را با تسبیح از او میپرسد. برای «مجید» تسبیح کابوس میشود. «مجید» در جستجوی راهی است که از این کابوس خلاص شود، اما بیشتر به مخمصه میافتد... قصهی دوم: تشویق - «مجید» یکبار از ریاضی چهارده میگیرد. آقای ناظم میخواهد سر صف دربارهی...
کارگردان: حمید تمجیدی
رای کاربر: 8
سروان «ناصر محمدی» یکی از کارآگاهان اداره آگاهی است که با همسرش مریم و دخترشان زندگی میکند. او طی مأموریتی، مسئولِ پیگیری قتلِ یک نوازندۀ ارکستر سمفونیک میشود که جسد سوختهاش را در محل تخلیۀ زباله پیدا کردهاند. وی در طول بررسیهای خود، به محل ارکستر سمفونیک هم سر میزند و در آنجا با برادر مقتول آ...
کارگردان: James Ivory
رای کاربر: 8
سال 1910. «هلن» (بانم کارتر) و «مارگارت اشلگل» (تامپسن) با برادرشان، «تیبی» (راس ماگنتی) با خانواده ی «ویلکاکس» آشنا می شوند. «خانم ویلکاکس» (ردگریو) با «مارگارت» طرح دوستی می ریزد و هنگام مرگ وصیت می کند که ملک روستایی هواردز اند به «مارگارت» برسد. اما «هنری ویلکاکس» (هاپکینز) و بچه هایش وصیت نامه ...