به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: حسن معجونی
رای کاربر: 10
این نمایش را "نیل سایمون" بر پایه داستان های "آنتوان چخوف" نوشته و شهرام زرگر آن را ترجمه کرده است. «به خاطر یک مشت روبل» که کاری از گروه تئآتر «لیو» است زمستان سال ۸۸ در تماشاخانه ی ایران شهر به روی صحنه رفت و مورد استقبال مخاطبان خود قرار گرفت به طوری که در طول اجراهای خود میزبان ۱۲ هزار تماشاگر ب...
کارگردان: سید جواد رضویان
رای کاربر: 10
روح پدر هوشنگ که مدتی است از دنیا رفته، نزد پسرش می آید و از او می خواهد تا بدهی هایی که داشته را به چند نفر پرداخت کند که در جریان پرداخت این بدهی ها اتفاقاتی می افتد...
کارگردان: شاهین باباپور
رای کاربر: 10
داستان جوانی به نام حمید است که در یک شرکت بزرگ کار می کند. در شرکت اتفاق هایی می افتد که موقعیت شغلی و زندگی خانوادگی او را به خطر می اندازد.
کارگردان: Juan José Campanella
رای کاربر: 10
یک دادستان بازنشسته در مورد پرونده های گذشته خود یک رمان مینویسد و امید دارد که کلیدی باشد تا جواب معماهای حل نشده، پیدا شود...
کارگردان: Rebecca Miller
رای کاربر: 10
داستان فیلم که بر اساس کتابی از ربکا میلر ساخته می شود درباره یک زن مسن و وظیفه شناس است که شوهرش به زن جوانی علاقمند شده و بنابراین او را رهامی کند و این باعث می شود این زن وارد یک بحران عصبی شدید شود ...
کارگردان: قاسم جعفری
رای کاربر: 10
فرید 20ساله خود را در اختیار زنان و دختران قرار میدهد اما در این میان به فروغ 40ساله دل میبندد و قرار بر مهاجرت میگذراند اما شوهر فروغ پیش از رفتن آن دو به فرودگاه از فرید می خواهد از زندگی همسرش کنار بکشد
کارگردان: بهروز افخمی
رای کاربر: 10
دو خلافکار خرده پا از وجود گنجی با کلید عقاب دو سر که میراث تزار روسیه است٬ با خبر می شوند. هر دو در تلاش برای به دست اوردن گنج با اتفاقاتی روبه رو می شوند.
کارگردان: سیدمسعود اطیابی
رای کاربر: 5
قصه فردی به نام بهرام را روایت میکند که در یک حادثه، دچار مرگ مغزی میشود و با یک معجزه دوباره به زندگی برمی گردد.
کارگردان: همایون اسعدیان
رای کاربر: 10
سیدرضا که به تازگی با خانوادهاش به تهران آمده متوجه بیماری خاص همسرش زهرا میشود و به ناچار برای تهیه هزینه درمان او تغییراتی در شیوه زندگیاش میدهد..
کارگردان: جواد مزدآبادی
رای کاربر: 10
ذبیح و غلام، دو شخصیت محوری این داستان، از طبقات پایین اجتماع هستند که طی ماجراهایی طنزآمیز اتومبیل نعشکش خود را از دست میدهند و مجبور میشوند برای گذران زندگی، با موتورسیکلت، جنازههای مشتریان خود را جابهجا کنند، سکانس رویارویی ذبیح و غلام با پسر متوفی از سکانسهای جذاب فیلم است.