به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: سیامک انصاری، سید جواد رضویان
رای کاربر: 1
در مورد دو باجناق است که روابط دوستانهای با هم ندارند. این دو مرد که در شهرداری کار میکنند، برای زمین زدن همدیگر تلاش میکنند و در راستای همین تلاشها اتفاقات بامزه و بانمکی را رقم میزنند. شعار اصلی این سریال حول محور ضربالمثل مشهور «ژیان ماشین نمیشه، باجناق فامیل نمیشه!» میگردد.
کارگردان: سیدمحمدصادق لواسانی
رای کاربر: 4
در شب عروسی رزا٬ یک پیامک همه چیز را به هم میزند و حالا دوستانی که سالهاست به یکدیگر اعتماد دارند٬ باید برای زنده ماندن٬ با چشم تردید به یکدیگر نگاه کنند..
کارگردان: سیدمحمدرضا خردمندان
رای کاربر: 2
داستان آن از رفاقت هاشم و سهراب دو پسربچه پرورشگاهی آغاز میشود. آنها از کودکی در این مرکز زندگی میکنند تا به مرحله نوجوانی و جوانی میرسند. آنها که آرزوهای بزرگی را در سر میپرورانند، فراز و نشیبهای زندگیشان محور روایت اتفاقات این سریال میشود.
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
رای کاربر: 8
در روستایی به نام عدل آباد شرکت سهامی آب، هنگام تخلیه سد آب شور به اشتباه آب را روانهٔ زمینهای کشاورزی آنها میکند و باعث خرابی تمامی محصولات آنها میگردد. گروهی از کشاورزان روستایی پس از آن که از طریق مسئولین سد، دهیار، بخشدار و امام جمعه موفق به حل مشکلشان نمیشوند، تصمیم میگیرند که نزد رئیسجم...
کارگردان: جلیل سامان
رای کاربر: 9
قصه این مجموعه درباره مردی است که دنبال «زیرخاکی» است و برای یافتن گنج درگیر ماجراهای هیجان انگیزی می شود.
کارگردان: علی غفاری
رای کاربر: 8
این مجموعه به نوجوانی شخصیت اصلی فیلم (جواد) می پردازد و تحصیل و ماجراهای نوجوانی وی را دنبال خواهد کرد. گفته می شود.
کارگردان: نرگس آبیار
رای کاربر: 2
روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود و این در حالیست که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه میشود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آنها رقم میخورد.
کارگردان: پرویز شهبازی
رای کاربر: 5
راهی برای پولدارشدن، خسته از نگاه تحقیر آمیز دور و بریها، احساس تباهی از کارکردن برای دیگران؛ اینها دلایلی است که سه نفر را به هم وصل کرده تا یک کار و کاسبی راه بیندازند.
کارگردان: علیرضا داوودنژاد
رای کاربر: 8
داستان دختری را روایت میکند که برای تولد ۱۸ سالگی خود، پدر و مادرش را به جایی ناآشنا دعوت میکند. پدر و مادر برای رسیدن به آنجا سفری را از منچستر به لندن آغاز میکنند. در این سفر آنها زندگی گذشته خود را مرور میکنند.