به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: محمدحسین مهدویان
رای کاربر: 8
– من عاشق زمستونای اینجام، قشنگ نیست؟ + قشنگه ولی سختی داره، پنج هزار کیلومتر پرواز میکنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونهشونو پیدا میکنن. – اگه به تهش برسن. + بلد باشن میرسن.
کارگردان: بهرنگ توفیقی
رای کاربر: 3
در پگاه مه آلود یک روز پاییزی،در زیر شاخه های پرشکوه افرا، فرزندی زاده میشود؛ حاصلِ وصلتِ شومِ اخلاق و منفعت.چشمانِ پیرِ افرا، یگانه شاهد این راز در اعماق جنگل است. شاهدی که آموخت در نگاه عاشقانهبه زندگی، فقط صاحب تنهایی خویشی. هیچکس نبودن، اولین و آخرین قانون کتاب عشق است….
کارگردان: آرش معیریان
رای کاربر: 2
این سریال راجع به باغی است که عمه آذر برای برادرزاده هایش به ارث گذاشته و شرط استفاده از آن هم این است که یک سال این 4 تا خانواده کنار هم زندگی کنند
کارگردان: حامد میرفتاحی
رای کاربر: 5
رئالیتیشوی جوکر به میزبانی سیامک انصاری که از نمونههای موفق خارجی الگوبرداری شده، چالشی نفسگیر و دیدنی بین تعدادی از چهرههای مشهور است. این مهمانها شش ساعت برای خنداندن و حذف کردن همگروهیهای خود در خانهای مجهز تلاش میکنند. این رقابت سنگین در شرایطی صورت میگیرد که 36 دوربین، تمام حرکات مهما...
کارگردان: هادی حجازیفر
رای کاربر: 6
داستان زندگی فرمانده لشگر عاشورا مهدی باکری را در شش پرده، از زمان آشنایی با همسرشان و ازدوجشان تا هنگام شهادت، روایت میکند.
کارگردان: ایرج طهماسب
رای کاربر: 6
در همسایگی خانه جدید آقای طهماسب که به تازگی به آن نقل مکان کرده، یک سالن عروسی قرار دارد. بنابراین شخصیت های عروسکی جدیدی که اکثر آن ها کارکنان این سالن عروسی هستند به زندگی او اضافه شده و اتفاق های جذابی را رقم می زنند.
کارگردان: امید شمس
رای کاربر: 6
پروانه دختری جوان که در مغازهای کار میکند و درگیر ماجرای عاشقانهی عجیبی با فرهاد میشود که این عشق زندگی او و فرهاد را تحتتاثیر قرار میدهد.
کارگردان: منوچهر هادی
رای کاربر: 5
همه ماجرا از صبح یک روز بهاری در شکرآباد شروع شد، جایی که جمشید قاسمپور از زندان آزاد شد و رضا خرسند هم بالاخره کار پیدا کرد. ولی یک اتفاق همه چیز را بهم ریخت…
کارگردان: منوچهر هادی
رای کاربر: 2
قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی. جمشید و رضا دو دوست قدیمی هستند که عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آن ها ازدواج کردند. پس از گذشت سه سال، ممدچاخان بالاخره عروسی می کند. جمشید، رضا خرسند، رضاسوسن، زری، پری، علم تاج و سرهنگ، خلاصه کل شکرآباد جمع می شوند تا شامِ عروسی ممد را بخور...