به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردان: شهرام اسدی
رای کاربر: 2
تیوای بشیر، قاطرچی پیر که آشنا به جاده های نرفته و پنهان است، این بار اجیر شده مرد زرگری است که در اثر بمباران شیمیایی نابینا شده است. زرگر به خاطر آنچه همراه خود دارد و نیز به خاطر عدم اطمینان به قاطرچی نگران است و این نگرانی با پیوستن عده ای دیگر از آسیب دیدگان فزونی می گیرد و این تازه آغاز سفری ه...
کارگردان: سیروس مقدم
رای کاربر: 2
کارمندی جهت حل مشکلات مالی خود، به فکر سرقت از صندوق ادارهاش میافتد که پس از بهبود وضع مالیاش، آن را به صندوق برگرداند. در شب حادثه، او شاهد قتلی در پنجرهی روبرویی میشود. حوادث به گونهای پیش میرود که تنها شهادت او میتواند واقعیت را مشخص کند؛ اما وی به دلیل مشکلی که دارد قادر به معرفی خود نیس...
کارگردان: مجید قاریزاده
رای کاربر: 2
«احمد» بعد از سالها دوری از وطن و خسته از زندگی در خارج از کشور، به زادگاهش برمیگردد و مشتاقانه به دیدار تنها فرزندش «علی» میشتابد... «پروانه» همسر سابق «احمد» با مرد نااهلی به نام «کریم» ازدواج کرده و در کارخانهای برای گذراندن زندگی مشغول کار است. «احمد» به دیدار «پروانه» میرود تا بتواند «علی»...
کارگردان: ابراهیم فروزش
رای کاربر: 2
خمره آب مدرسه ای در حاشیه کویر می شکند. بچه ها بی آب می مانند. تلاش معلم برای به دست آوردن خمره ای دیگر بی نتیجه می ماند. زنی از اهالی روستا تصمیم می گیرد که این مشکل را حل کند و همچنین او باعث می شود تا مدرسه، صاحب خمره نو شود.
کارگردان: مسعود کرامتی
رای کاربر: 2
نوجوان گوشهگیری به نام یحیی که لای انگشتان دستش دارای پره است، در قبال کمکهایی که به تیمور میکند، از او دستمزد میگیرد. تیمور که به کار ماهیگیری و شکار مشغول است، گهگاه به کارهای خلافی نیز دست میزند. در جریان یک عروسی، معلوم میشود پیراهنی که بر تن مادر یحیی است جزو اجناسی است که از یک مغازه در ...
کارگردان: شهریار پارسیپور
رای کاربر: 2
شانس زندگی: انتظار استوار به پایان می رسد و پسرش «ابراهیم » پس از چند وقت زندگی و کار در آمریکا به ایران بازمی گردد. آنها انتظار دارند که او در ایران بماند و با دختردایی خود ازدواج کند. اما «ابراهیم » اهداف دیگری در سر دارد....
کارگردان: رحیم رحیمیپور
رای کاربر: 2
قرارگاهی در جنوب، مورد حمله هوایی دشمن قرار می گیرد، از جمله مجروحان عبدالعلی صفری (یک بسیجی داوطلب از بهشهر) است. وقتی که قرار است مورد عمل جراحی قرار گیرد، متوجه بزرگی بیش از حد ترکش درون پای صفری و نهایتاً کشف این امر که ترکش مورد اشاره یک بمب خوشه ای است، می شوند. ادامه داستان ماجرای التهاب، ترد...